بابا و دخترش

بابا و دختراش

Tuesday, December 31, 2002

تا چند ساعت دیگه سال 2002 میلادی هم تمام می شه و جهان وارد سال 2003 می شه .مردم دنیا این روزها رو با دیدگانی نگران و امیدوار می نگرند. نگراناز شدت گرفتن آشوب ها و جنگ ها و سختی ها و مصیبت ها و امیدوار به رسیدن به صلح و آرامش و دوستی و امنیت.هر چند که برای من به شخصه شروع سال خودمون در آغاز بهار با معنی تر و ملموس تره ولی چون رسمه که شروع سال رو با پشت سر گذاشتن تیرگی ها و شروع روشنایی ها آغاز کرد من هم این دغدغه همیشگی ام رو- که امروز توی شعری که از فریدون مشیری که دوست خوبم برام فرستاده بود پیدا کرده ام- اینجا می جا می گذارم به این امید که سال 2003 و سالهای بعد از اون دیگه "روزگار مرگ انسانیت" نباشه. انشاالله:

«اشکی در گذر گاه تاریخ»

از همان روز که دست حضرت قابيل
گشت آلوده به خون حضرت هابيل
از همان روزی که فرزندان آدم
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشيد
آدميت مرد
گرچه آدم زنده بود.

از همان روزی که يوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق خون ديوار چين را ساختند
آدميت مرده بود!

بعد دنيا هی پر از آدم شد و اين آسياب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دريغ
آدميت بر نگشت!

قرن ما
روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی , پاکی , مروت ابلهی است
صحبت از موسی و عیسی و محمد نا به جاست...
قرن "موسی چمبه" ها ست!
روزگار مرگ انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار
اشک در چشمان بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله اشک خونم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای! جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت , مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


از جالبترين اشتباهات سال 2002 را يکی از شرکتهای مسافرتی در لندن مرتکب شد که به صورت اينترنتی برای مشتريانش بليط صادر می کند.اين شرکت، رائول کريستين و دوست دخترش اما نان را به جای اينکه برای تعطيلات به سيدنی استراليا بفرستد به شهر سيدنی در ايالت نوااسکاتيای کانادا فرستاد که يکی از جاهای گمنام دنياست.


مردم ترکيه يکی از ناراضی ترين ملتهای جهانند و 93 درصد آنها از وضعيت کنونی کشورشان ناراضی اند.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, December 29, 2002


خبر تولد اولين انسان شبيه سازی شده بدست بشر عجيب ترين خبری بود که اين چند روز خونده ام. هر چند که بی بی سی چند وقت پيش با دادن خبر مشابه ای سعی کرده بود ذهن ها رو تا حدی برای اون آماده کنه ولی من يکی که باور نمی کردم چنين چيزی به اين زودی امکان پذير بشه. سردرگمی و نگرانی روسای جمهور آمريکا و فرانسه هم در اين مورد نشون می ده که اونها هم اين قضيه رو جدی نگرفته بودند.

چيزی که ابهام ماجرا رو برای من بيشتر می کنه ارتباط اين موضوع با فرقه رائيليان هست. ظاهرا شرکتي که دست اندرکار خلق اين انسان آزمايشگاهيست وابسته به اين فرقه عجيبه . عقايد و نظرات اين فرقه نبايد برای ايرانيان خارج از کشور و حداقل ايرانيان مقيم تورنتو خيلی ناشناس باشه چون به لطف يکی دو نفر نماينده ايرانی اين فرقه در آمريکا و کانادا هر از چندگاهی ايميل های دعوت اين گروه ناخواسته ميل باکس اونها رو هدف قرار می ده.( البته فعلا مدتی هست که من ايميل جديدی ازشون نگرفتم و صفحه فارسی اونها هم که يکی از معدود صفحات به زبانهای ديگه است مشکل داره) در هر حال خلاصه عقايد رايليان به اين صورته که اونها معتقدند در تاريخ 13 دسامبر 1973 ( نزديک 30سال پيش) يکی از ساکنان کرات ديگه که با يک بشقاب پرنده به زمين آمده بودند با يک روزنامه نگار فرانسوی به نام راييل تماس گرفتند و خواستند که سفارتی برای آماده کردن بازگشت اونها به زمين ساخته شود.راييل مشخصات اون موجود فرا زمينی رو اينگونه توصيف می کنه:4 فوت قد (122 سانتيمتر) با موهای مشکی باند و چشمان بادامی با پوستی زيتونی ( بيشتر شبيه يک کوتوله ژاپونی به نظر می رسه تا اونچه اسپيلبرگ توی فيلم E.T.تصوير کرد)موجود فرازمينی به راييل گفت که "ما کسانی بوديم که 25000سال قبل حيات را در کره زمين ايجاد کرديم و شما ما را به جای خدايان به اشتباه گرفتيد! ما اساس و پايه گذار اديان اصلی شما بوديم و حال که شما به آن درجه از بلوغ و رشد رسيده ايدکه اينها را درک کنيد ما مايليم که وارد يک ارتباط رسمی از طريق يک سفارت با شما شويم."
ارزش تکنولوژی کلونینگ برای این گروه از سخنان جنجالی رئیس این گروه به خوبی روشن می شود:"کلونینگ این اجازه را به بشریت می دهد که به زندگی جاویدان برسد. قدم بعدی - همانگونه که الوهیم با تجربه 25000 ساله علمی خویش انجام می دهد- تکثیر مستقیم یک شخص بالغ بدون نیاز به دنبال کردن روند رشد است و انتقال حافظه و شخصیت به این شخص
است.در اینصورت ما بعد از مرگ از خواب برمی خیزیم در یک بدن نو دقیقا مثل وقتی که بعد از یک خواب خوب شبانه از خواب برمی خیزیم"

فعلا که دنیا هنوز در شوک خبر اقدامات عجیب این گروهه ولی به زودی باید منتظر اقدامات رسمی دولتها علیه اونها بود هرچند که رهبر زیرک این گروه در حضور اعضای کنگره امریکا با استناد به زنده زنده در آتش سوزاندن دانشمندان در قرون وسطی وکشتار مسلمانان در طی جنگ های صلیبی و قتل عام پروتستانها و سیاهپوستان و بلاخره کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم از افرادی که سعی در کند کردن روند کلونینگ دارند به دادگاههای جدید تفتیش عقاید یاد کرد و جملاتش را با این تهدید به پایان برد که :
But I am avenging Giordano Bruno!

(جالبه که علامتی که بالای سردرماکت اين گروه گذاشته شده ترکيبی است از ستاره داود يهود و صليب شکسته نازی!)


پی نوشت - من به شخصه هیچ اعتقادی به عقاید این گروه ندارم ولی برای اینکه یک طرفه به قاضی نرفته باشم امروز یک ایمیل به نمایندگان این گروه می فرستم تا جواب بعضی از سوالاتم را ازشون بگیرم.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, December 20, 2002

ديروز وبلاگ آسمان آبی مريم يکساله شد. من وبلاگ مريم رو خيلی دوست دارم . خودش رو هم همينطور!. مريم يکی از بهترين دوستان ناديده ء منه که به برکت وبلاگ نويسی بدست آوردم و در اين مدت از نوشته هاش و تشويق هاش و همينطور فيدبک هاش خيلی استفاده کردم.هرچند که چند سالی از دخترک من بزرگتره ولی وقتی دارم وبلاگ اش رو می خونم احساس می کنم دارم با دختر خودم حرف می زنم. دوست دارم اگه يک موقعی نيلوفر من هم وبلاگ نويس شد همين احساس دوستانه رو با وبلاگ اش داشته باشم.
راستی هيچ جشن تولدی بدون کيک و آهنگ تولد مزه نداره . پس اگه شما هم می خواهيد بيايد بريم اينجا کمی کيک تولد بخوريم . در ضمن يکی با خودش شمعی کبريتی فندکی چيزی بياره که مجبور نشيد مثل من دنبال کليد برق کورمال کورمال بگرديد. امان از دست اين چراغ قوه های چينی که هيچ جا رو جز جلوی پای آدم رو روشن نمی کنند!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


يکی از دوستان ناشناس وبلاگستان در جواب مطلب چهارشنبه ايميلی داده و گفته:سلام. آقا شغل شما هر چي هست ول کنيد برين تو کار سينما و نقد. کار و بارتون ميگيره ها!خوب از اونجايي که حرف دوستان را شنيدن ادب است من هم نقاد شدم.
ديشب فيلم A Beautiful Mind رو ديديم. فيلم جالب و خوش ساختی بود هر چند که مدتی بود از اين نوع فيلم ها کمتر ساخته می شد ولی فکر نمی کنم اشتياق به ديدن اين ژانر توی مردم فروکش کرده باشه.اين فيلم ِ محصول 2001 داستان واقعی زندگی رياضيدان نابغه John F. Nash است که در سال 1994 برنده جايزه نوبل شد . داستان فيلم از سال 1948 و زمان دانشجويي او دردانشگاه پرينستون آغاز می شود او که به ندرت به کلاس می روه اکثرا محاسبات خودش رو روی پنجره های خوابگاه يا کنابخانه انجام می ده . اکثر دانشجويان از او کناره می گيرند تا زمانيکه با کشف يک اصل مهم در اقتصاد به يک چهره معروف جهانی بدل می شود.و به يک کرسی مهم MITدست می يابد پيشنهاد کار روی رمزهای ناگشوده از طرف پنتاگون زندگی او را وارد دنيای فوق محرمانه اطلاعات می کند و از اين زمان به بعد به دلايل نا معلومی مغز زيبای او دچار مشکل شده و تلاش های او برای تشخيص واقعيت از توهم بی نتيجه می ماند که به ناچار اين نابغه معروف را تبديل به ديوانه ء خطرناک مبتلی به شيزوفرنی می کند . بيماری که حتی دارو ها و شوک های درد آور الکتريکی هم از مقابله با آن عاجز اند. آنچه که او می خواهد فقط بازپس گرفتن مغز خويش است پس به ناچار مجبور به مبارزه با آين بيماری به روش خودش می شود. او متوجه می شود که در تمام اين سالها بی دليل در حال فرار کردن ار توهمات خودش بوده و حالا وقت آن است که بدون از بين بردن آن توهمات فقط بين واقعيت ها و توهمات خودش نوعی تعادل برقرار کند. کاری که نهايتاُ منجر به برگشتن او به جايگاه علمی مناسب خودش و کسب اعتبارات علمی بيشتر می شود.
بازی زيبای Russell Crowe بازيگر متولد نيوزلند ولی بزرگ شده در استراليا در نقش John Nash باعث شد که بعد از دريافت اسکار 2000 برای گلادياتور کانديد جايزه اسکار سال 2001هم بشود. جايزه ای که در اوج ناباوری و ناراحتی استراليايي ها و نيوزيلنديان نصيب دنزل واشنگتن رقيب سياهپوست او شد.
اما دو تا نکته قابل توجه: اول اينکه ديدن سايت رسمی و زيبای فيلم رو که با فلاش ساخته شده رو فراموش نکنيد و حتما يک سری به قسمت تست I.Q. اون بزنيد هرچند که بيشتر سوالات اش برای ايرانی ها غير استاندارده. دوم اينکه اگه اين فيلم رو توی خونه و روی DVD با بلندگوی استريو می بينيد يک کم صدای اون رو کم کنيد اين تنها راهيه که می شه همسايه ها رو از صدای وحشتناک و کاملا واقعی شکستن شيشه ها نجات داد وگرنه فردا مجبوريد برای همه قسم بخوريد که ديشب با عيالتون دعواتون نشده و کسی شيشه های خونه رو نشکسته!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, December 19, 2002


ديروز برای اولين بار در عمرم برای دقايقی زندانی شدم. جالبه که بدونيد که زندانبان ما کسی بود جز نيلوفر شيطان که کليد های خانه رو برداشته بود و زير تخت اش قايم کرده بود و من و مادرش بی خبر از همه جا بدنبال اونها می گشتيم و نيلوفر هم با تعجب ما رو نگاه می کرد.بلاخره وقتی که عقل مون ديگه به جايي نرسيد مادرش از نيلوفر پرسيد: "نيلوفر تو کليدا رو برداشتی؟"اون هم خيلی ساده گفت "آده!"(يعنی همون آره)
و بعدش هم من رو برد و جای کليد رو به من نشون داد
نتيجه اينکه مجبور شدم نصف راه رو بدوم و 10 دقيقه از يک کنفرانس مهم رو از دست دادم. اما خداي اش آدم اگه زندونی می شه بايد زندونی دختر شيطون خودش بشه ! مگه نه ؟

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, December 18, 2002


من دارم کم کم باور می کنم که يا اين بی بی سی بخشی از خبر هاشو از وبلاگ های فارسی می دزده يا اينکه مسئولين مسابقات اسکار از خواننده های پروپا قرص وبلاگ من هستند وگرنه چه دليلی داره که درست چند روز بعد از پيش بينی من(دوشنبه 9 دسامبر) در مورد کانديد شدن قسمت جديد فيلم Lord of the Rings برای دريافت اسکار بی بی سی همون مطلب رو بيان کنه ؟ شايد هم اطلاعات سينمايي من خيلی پيشرفت کرده و خودم خبر نداشتم . خوب از اين به بعد تصميم دارم که يک سری نقد فيلم (به شيوه هودر) رو هم به مطالب وبلاگم اضافه کنم. پس منتظر باشيد که دارم ميام.![نه بابا شوخی کردم خيلی که هنر کنم همين مطالب فعلی رو بنويسم. ]

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, December 13, 2002

This undated satellite image from DigitalGlobe shows an Iranian nuclear facility near the town of Arak. Two construction sites in central Iran may be used for a clandestine program to develop nuclear weapons, U.S. officials said Thursday, Dec. 12, 2002. In August, officials with the National Council of Resistance of Iran said the site, once completed, will be a heavy water production plant.  (AP Photo/DigitalGlobe)


اين هم جديد ترين خبرCNN درباره ايران : برنامه محرمانه هسته ای ايران

متن خبر از ياهو : اين عکسهای ماهواره ای بدون تاريخ از DigitalGlobe دوتا از امکانات هسته ای ايران را در نزديکی نطنز و اراک نشان می دهد.به گفته منابع موثق امريکايي در تاريخ 12 دسامبر 2002 اين تاسيسات در حال ساخت در مرکز ايران می توانند برای برنامه مخفی دستي يابی به سلاح های هسته ای مورد استفاده قرار گيرند. در ماه اوت مقامات شورای مقاومت ملی ايران گفتند که اين تاسيسات بعد از تکميل يک کارخانه توليد آب سنگين خواهد بود.

ياهوامروز در خبر ديگری از پيشرفت ها طرح ها آتی برای نيروگاه اتمی بوشهر به همراه يک عکس ماهواره ای از آن پرده برداشته بود.
خوب به نظر می رسه کم کم خواب اونهايي که از حمله امريکا به ايران بعد از حمله به عراق صحبت می کردند در حال تعبير است
This satellite image taken by Space Imaging dated Jan. 2002 reveals progress on both reactor units of the power reactor at Bushehr, Iran. Teheran television reported Thursday, Dec. 12, 2002 that Iran's Atomic Energy Council ordered a feasibility study on a second plant as the country's first nuclear power station at Bushehr prepares to go on line next year, despite U.S. concern that byproducts from Iranian plants could be used to manufacture nuclear weapons. (AP Photo/Space Imaging)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

توانا بود هرکه دانا بود ............. زدانش دل پير برنا بود
کوفی عنان (دبير کل سازمان ملل متحد، ) :"دانايی توانايی است"
داريوس جدبرگ (سريال لبه تاريکی): دانستن مردن است!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, December 12, 2002


چند روز بيش در يک workshop يک روزه درمورد امکانات جديد سوپر کامپيوتر ها در مرکزمون شرکت کردم . بيشتر مطالب تخصصی تر از اونی بود که بشه توی وبلاگ آورد ولی يکی از امکانات جنبی اون تکنولوژی های جديدی بود که امروزه امکان ارتباطات بين محققين رو ساده تر می کنه. يکی از اين امکانات جديد نوع پيشرفته ای از ويديو کنفرانسينگ بود. تصوير متداولی که از سيستم های قديمی ويديو کنفرانس به ذهن آدم می رسه تصوير متحرک ولی کند يک نفر با هدفون و ميکروفون روی سرش که پشت يک کامپيوتر نشسته و صدا و تصويرش با تاخير هايي نه چندان کم(به دليل استفاده از پورت های USB) به گيرنده می رسه. توی سيستمی که من ديدم يک اتاق کامل که گنجايش 10-15 نفر را داشت به طور کامل و بدون تاخير محسوسی از نظر صوتی و تصويری با کمک دوربين هايي که در اطراف اتاق قرار داده شده بود به سه مرکز ديگه در آن واحد متصل شده بود ويديو پروژکتورهايي که در اتاق نصب شده بود ديوار روبرو را به صورت پنجره هايي با رزولوشن 3840 در 1024 پيکسل به شهر های ديگه در آورده بود . تصويری که آدم رو ياد فيلم های علمی تخيلی می انداخت. کيفيت ارتباط خيلی خوب بود و همهء آدم های داخل اين اتاق ها بدون هيچ مشکلی می تونستند با هم صحبت کنند و حتی با کمک يک وايت برد مجازی مشترک يک متن مشترک رو امضا کنند و يا برای افراد ديگه فيلم يا موسيقی پخش کنند. البته هنوز برای پياده کردن يک تماس فيزيکی مشترک کمی زوده اما فکر کنم اون هم در آينده امکان پذير بشه.( ياد يک صحنه از رمان خورشيد عريان آسيموف افتادم که بازرس بيلی بيچاره بی خبر از تکنولوژی ويديو کنفرانس دست اش رو برای دست دادن به طرف کسی دراز می کنه که ميليونها کيلومتر دورتر از اون توی يک اتاق کنفرانس مجازی نشسته. حتما بعدش خيلی خجالت کشيده) چيزی که به نظر من باعث موفقيت اين سيستم شده بود استفاده اون از نرم افزار های مبتنی بر يونيکس به جای سيستم دست وپا چلفتی ويندوز بود که فکر کنم خودش يک امتياز مهم بود!(روی عکس ها کليک کنيد تا ورژن بزرگترش رو ببينيد)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


اين google هم هر روز داره يک چشمه جديد از کارهاش رو نشون می ده. مثلا اين رو نگاه کنيد . من که خيلی تعجب کردم وقتی ديدم که برای اون کلمه فارسی من يک لينک به ترجمه انگليسی همون کلمه هم داده شده. آيا به نظر شما google مي تونه معنی کلمات کليدی ما رو درک کنه و اونها رو به زبانهای ديگه ترجمه کنه يا داره از همون ترفند قديمي اش برای ارتباط دادن بين کلمات استفاده می کنه ؟ در هر حال خوندن اين مقاله می تونه برای خيلی از سوالها روشنگر خوبی باشه.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, December 11, 2002


مريم آسمان آبی هم بلاخره از گير ابرهای سهمگين و تيره گرفتاريها نجات پيدا کرده ( البته اين ابر های هولناک هيچ ربطی به اون يک تيکه ابر کوچولوی خوشگل ندارند) و يک بار ديگه پنجره آسمان آبی رو به روی ما باز کرد. . من که تصميم داشتم اگه باز هم در نوشتن تنبلی کرد براش اين آهنگ* رو بفرستم. ( اول می خواستم اين کليپ رو بفرستم ولی ديدم زيادی رومانتيکه !) در هر حال مريم جان خوش آمدی.
[اصل آهنگ رو می تونيد ازاينجا بگيريد *]

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

خوب به ميمنت و مبارکی يک بلاگر قديمي ديگه هم استراليايي شد يعنی در حقيقت ساکن استراليا شد اگه اينجوری پيش بره سال ديگه شايد 100 نفر وبلاگ نويس قديمی ساکن استراليا داشته باشيم (به روال پيش بينی های هودری)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, December 09, 2002



يادداشت هايي از نيوزيلند: يکی از جاذبه های توريستی نيوزيلند طبيعت زنده ودست نخورده اونه که مشابه اون رو در جنگل های بکر شمال ايران و بخصوص سياهکل هم می شه ديد با اين تفاوت که در نيوزيلند به دليل اهميتی که اين منابع از نظر توريسم ها دارند در کنار سالم نگه داشتن اونها انواع و اقسام تسهيلات رو برای رسيدن جهانگردان به اون مناطق تهيه کرده اند و همين باعث شده که در سال در آمد زيادی از بابت توريسم نصيب اين کشور بشه و هزاران نفر رو از سراسر جهان برای ديدن مناظر يا استفاده تجاری از اين امکانات اين کشور کوچک 3 ميليون نفری جذب کنه .

يکی از کسانی که استفاده بهينه ای رو از اين فرصت کرده جناب Peter Jackson کارگردان سه گانه The Lord of the Rings است. که قرار است قسمت دوم آنرا با نام The Two Towers چند روز ديگر يعنی همزمان با تعطيلات کريسمس اکران کند(قسمت های سه گانه اين فيلم به ترتيب برای کريسمس 2001 و کريسمس 2002 وکريسمس 2003 برنامه ريزی شده اند )Peter Jackson که خود نيوزيلندی است با آشنايي که از مناطق مختلف کشورش دارد بهترين مناظر را برای فيلم برداری خود اتنخاب کرده و انتظار می ره که مثل قسمت اول در بخش های زيادی کانديدای دريافت اسکار بشه.مردم نيوزيلند از اين بابت خيلی خوشحالند و حتی اداره پست نيوزيلند تمبر هايي به اين مناسبت چاپ کرد

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


ديشب که متن مربوط به يک سالگی وبلاگم رو تايپ کردم و راه افتادم که برم خونه ديدم که جمعيت زيادی کنار رودخانه جمع شدند ( يک مسير پياده رو مخصوص در کنار رودخانه هست که من هر روز از طريق اون به خونه می رم يا به اينجا می آم ) و همگی با يک چراغ قوه روشن در حال علامت دادن و تماشای قايق های زيبايي بودند که همگی به طرز قشنگی چراغانی شده بودند و روی رودخانه در حال حرکت بودند. بعد از اون هم يک آتش بازی زيبا برنامه رو تکميل کرد و حاضران رو شاد و خوشحال روانه خانه ها کرد . اشتباه نکنيد اين مراسم و برنامه ها نه به دليل سالروز تولد وبلاگ بابا و دخترش بلکه به دليل شروع تعطيلات تابستانی و آغاز برنامه های مربوط به کريسمس بود البته فرقی هم نمی کرد در هر صورت بابا و دخترش از شهردار شهر و دوستانی که به اين مناسبت ايميل تبريک فرستادند تشکر می کنند بخصوص از مريم آسمان آبی و يک تيکه ابر کوچولو. هميشه شاد و خندان باشيد

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, December 08, 2002



امروز تولد يکسالگی اين وبلاگ است . يادم که سال پيش که می خواستم اين وبلاگ رو بسازم خيلی در مورد اسم اش و مطالبی که بايد در اونجا بنويسم فکر کردم . ايده های زيادی داشتم ولی آخرش اسمش شد وبلاگ بابا و دخترش و قرار شد که
جايي باشد براي حرفهاي من و دخترم

توی اين يک سال تجربه ها و فراز و نشيب های زيادی رو طی کردم با آدم های مختلف دوست شدم و از افکار شون و نوشته ها شون لذت بردم . مدتی رو در وبلاگ عمومی خبرنگار شدم و مدتی رو روزه سکوت گرفتم و چيزی ننوشتم . مدتی رو فقط برای خودم نوشتم و مدتی رو برای يکی دو نفر از دوستام نوشتم. و بلاخره برگشتم و دوباره توی همين وبلاگ و برای همه اونهايي که به سراغ اش می آيند با همه انتظاراتی که ازش دارند شروع کردم به نوشتن.
تا به حال از نوشته هام راضی هستم و به ياد ندارم که نوشته ای رو پاک کرده باشم( ولی تصحيح چرا ) و در تمام اين مدت هميشه از خودم پرسيده ام که آيا به اون هدفی که روز اول به خاطرش اين و بلاگ رو ايجاد کردم پايبند بودم يا نه ؟ اونچه که مسلمه اينه که برداشت من و ديگران از وبلاگ و وبلاگنويسي در طول اين مدت خيلی تغيير کرده ولی من هميشه برداشتم اين بوده که اتفاقات بوجود آمده چه مثبت چه منفی می تونند يک قدم ما رو به سمت رشد کردن و بزرگ شدن وبلاگ نويسی نزديک تر کنند. امروز وبلاگ من يک ساله می شه ولی من منتظر اون روزی هستم که اين وبلاگ و همه وبلاگهای ديگه فارسی دوران کودکی رو پشت سر بگذارند و وارد دوران بلوغ و شکوفايي بشوند. انشاالله/

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, December 06, 2002

روز پنج شنبه از سفر برگشتيم.خسته تر از اون بودم که بتونم همان روز اينجا بنويسم. ولی در طول سفر يادداشت هايي برداشتم که اگر فرصتی شد توی وبلاگ می گذارم.


روز چهارشنبه توی قسمت هايي از دنيا از جمله جنوب استراليا تنها کسوف کلی سال اتفاق افتاد که می تونيد بعضی از عکس هاشو اينجا ها ببينيد.
1 - 2 - 3 - 4 - 5 - 6 - 7 - 8 - 9

رخ دادن اين کسوف راهنمای خوبی بود برای تعيين زمان عيد فطردر اين قسمت از دنيا . برای کسانی که کمی به نجوم علاقه دارند شايد جالب باشه که بدونند که هميشه زمان اتفاق افتادن کسوف مقارن است با زمان جهانی نو شدن ماه (لحظه مقارنه ) . (نو شدن ماه يک رخ داد جهانی است که در سرتاسر دنيا در يک لحظه خاص اتفاق می افتد و با محاسبات نجومی قابل محاسبه است) اما بر اساس معيار هايي که در اديان يهوديت و اسلام برای تعيين ماه نو در نظر گرفته شده اگر حلول ماه نو در يک نقطه از جهان بعد از غروب خورشيد قابل رويت باشد روز بعد از آن شروع ماه جديد است وگرنه روز بعدتر. مثلا امسال زمان کسوف در جنوب استراليا ساعت 7:03 بعد از ظهر بود و دقايقی بعد از آن خورشيد غروب کرد و همزمان با آن و يا مدتی کوتاهی قبل يا بعد از آن (بسته به موقعيت جغرافيايي محل ) ماه هم غروب کرد و امکان رويت ماه در روز چهارشنبه 4 دسامبر نبود به ناچار روز بعد روز آخر ماه رمضان بود و روز بعدتر يعنی جمعه 6 دسامبر روز عيد فطر بود.برای کسانی که به اطلاعات بيشتری در اين زمينه علاقه مندند خواندن اين مطلب ار وبلاگ روجا و وبلاگ نامه توصيه می شود

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?