بابا و دخترش

بابا و دختراش

Wednesday, December 27, 2006

2nd Version من هم بازي

خدا بگم شما ها روچکارکنه ! تا الان با خيال راحت داشتم تو شاپينگ می گشتم گفتم بيام ايميل ها ووبلاگم رو چک کنم ديدم! بعـــــــــــــــــــله من رو هم آوردید وسط بازی. خوب دست علیداد سابق(رنک =۲) هاله خانم آفتابی (رنک=؟) و آيدای ورودممنوع (رنک=؟) دردنکنه (اگه کسی ديگه ای هست که از قلم افتاده بگه ) حالا اين من و ايديتور هاله و۱۳ دقيقه وقت توی اين کافی نت وسط شاپينگ اون هم ساعت ۶ بعد از ظهر روز باکسينگ دی و اعترافات بنده. واقعا که دستتون درد نکنه!
اول بگم اون شماره رنک داخل پرانتز در حقيقت پيشنهاد منه که به بازی اضافه بشه يعنی هر کسي که بازی رو شروع کرده (سلمان) رنک اش می شه ۱ هر کسيرو که اون معرفي کرده رنک اش ميشه ۲ و بقيه هم به همين ترتيب يکی اضافه می شند. اگه يک نفر رو چند نفر معرفی کنند عدد کوچيکتر مهمه . مثلا من رو عليداد معرفی کرده که رنک اش ۲ پس مال من می شه ۳.

خوب کسانی رو که من می خوام معرفی کنم اينها اند:
۱- مريم آسمان آبی
۲- گپی با خودم
۳-گاو و گلدون
۴-بابای ژينا
۵-نگين

ديگه وقتم داره تمو ميشه بقيه برای بعد.

ادامه- آشپزباشی عزيز پيغام داده که قبلا يکبار گزيده شده لذا جا رو به دوست ديگری دادم. بابای ژينا و نگين و گاو وگلدون عزيز مثل خودم يک کمی گرفتارند ولی قول می دند بجه های خوبی بشند و بيشتر بنويسند. من الان در سفر هستم و وقتی برگشتم به قولم عمل می کنم. اما ۵ مورد من:
۱- از آشپزی هيچ سر رشته ای ندارم ولی با تخم مرغ ۵ جور غذا درست می کنم!
۲- تو دوران دانشجويی همه جور کاری کردم از روزنامه پخش کردن تا تدريس تو دانشگاه
۳-يک بار تو دوران سربازی با تقليد صدای فرمانده يکی رو پشت تلفن مجبور کردم سرود مرکر رو با صدای بلند بخونه اون هم ساعت ۱ نصف شب
۴-بيشتر شهر های معروف استراليا و نيوزيلند رو گشتم از همه بيشتر از سيدنی و بريزبين خوشم می آد و از همه کمتر از کانبرا
۵-از وقتی نسترن بدنيا آمده به غيز از يکبار و نصفی ديگه من پوشک اش رو عوض نگردم!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, December 08, 2006

شعبده بازی و آتیش بازی و حرکات موزون به همراه کیک تولد

امروز باید چندتا چیز رو اعتراف کنم:
اول اینکه باید بگم گاهی توی این وبلاگ یکدنده بازی در آوردم و برخلاف علاقه اکثر شما ها بیشتر سیاسی نوشتم. خوب شاید یک دلیل اش این بود که اینجا خیلی راحت بودم و شایدم به خاطر اینکه می خواستم خاطره این روزها رو اینجا ذخیره کنم

دوم اینکه سهم بقیه سهامدارهای این وبلاگ رو خوردم. خیلی وقته که از نیلوفر و نسترن و مامان شون چیزی ننوشتم. سعیم رو می کنم بیشتر مشارکت اونها رو جلب کنم

سوم اینکه توی کامنت دادن و نوشتن یا زیاد فعال نبودم یا خیلی خیلی فعال بودم که هر دوتاشو قول می دم یه جورایی تعدیل کنم

چهارم اینکه به این وبلاگ بی زبون هم کلی ظلم کردم وگاهی اینقدر اون رو متروک گذاشتم که به قول مرحوم لامپ غیر مرحوم خودم هم مرحوم شدم و گاهی هم اینقدر ازش کار کشیدم ( مثل همین هفته جاری) که کلی صفحه اش رو سنگین کردم

ولی خوب امروز می خوام جبران کنم چون امروز وبلاگ من پنج سال اش تموم می شه و وارد ششمین سال عمرش می شه. قبل از اینکه بقیه بیاند و طلبکار بشند بگم که براش کیک هم داریم که شکمو ها رو خوشحال کنه. فقط بجنبید تا از دستتون در نرفته :-)


1 - امروز سیاسی نمی نویسم
2- به جاش چندتا خبر از نسترن و نیلوفر:
نسترن داره هر روز بزرگتر و شیرین تر می شه. دیروز توی روروک اش نشسته بود و برای اولین بار شروع کرد به عقب و جلو رفتن . البته بیشتر عقب می رفت تا جلو.

نیلوفر هم روزهای جمعه توی مدرسه News داره یعنی باید برای 2-3 دقیقه راجع به یه موضوع یا چیزی حرف بزنه . معمولا دخترا درباره عروسک های تازه شون یا جاهایی که رفتند حرف می زنند ولی نیلوفر امروز قراره این شعبده بازی* رو بکنه ( البته به جای اسکناس از یک پاکت نامه معمولی استفاده خواهد کرد)
* برای اونهایی که نمی تونند ویدیو رو ببیند بگم که این شعبده بازی خیلی ساده است کافیه یه کاغذ دراز و نسبتا باریک اندازه اسکناس یا پاکت نامه بردارید و اون رو از دراز 2 تا تا بکنید که شکل Z بشه . حالا هر کدوم از اون دوتا گیره کاغذ رو به یکی از گوشه های Z وصل کنید طوری که فقط دو قسمت کاغذ رو به هم وصل کنه نه 3 تا شو . اونوقت اگه دو سر کاغذ رو به سرعت بکشید دوتا گیره وارد هم می شند.

3- خوب تا اینجاش که بد نبود هم کیک رو داشتیم و هم شعبده بازی . می گم با یک کمی حرکات موزون چطورید ؟ من که عاشق رقص جناب شادومادم! شما چطور

4- خوب برای اینکه جشن مون را با استایل (قابل توجه بعضی ها) به پایان ببریم بد نیست یک کمی هم آتیش به پا کنیم ولی شما رو سر جدتون اینکار رو تو خونه امتحان نکنید

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, December 07, 2006

دیگه هواخوری بسه! برگردیم سر درس و مشق مون


خوب قول داده بودم راجع به جولیا گیلارد بیشتر بنویسم. جولیا متولد سپتامبر 1961 توی ولزه و وقتی 5 -4 سال اش بوده به همراه خانواده به استرالیا مهاجرت می کنند چون پزشکها به اونها توصیه کرده بودند برای بهتر شدن حال دختر شون باید به جایی با هوای گرمتر برند. عجیب نیست اینکه اونها هم می رند به ایالت استرالیای جنوبی ( همونجا که آدلاید مرکزشه) البته اگه من جا شون بودم مستقیم می رفتم carins

وقتی جولیا وارد دانشگاه آدلاید می شه به زودی جذب انجمن (غیر اسلامی) دانشجوها می شه و به زودی رهبر شون می شه. و کم کم ارتباط اش رو با جناح چپ حزب کارگر بر قرار می کنه.

در سال 1998 موفق می شه که به عنوان نماینده از ایالت ویکتوریا وارد مجلس بشه و خیلی زود جای خودش رو توی کابینه در سایه حزب کارگر باز می کنه ( توی استرالیا و انگلیس و ... که قوه مجریه از بین قوه مقننه انتخاب می شه معمولا حزب مخالف یک کابینه در سایه داره که برای هر وزیر دولت یک نفر رو از خودشون در نظر می گیرند که وظیفه اش اینه که کارهای وزیر دولتی را بادقت نظارت کنه و ایرادهای وارد رو بر اون بگیره و سیاست های حزب خودشون رو تدوین کنه و در صورتی که حزب اونها حاکم بشه نقش اون وزیر رو به عهده بگیره)

یکی از کارهای مهم اش گرفتن مچ فیلپ راداک که اون موقع وزیر مهاجرت بود برای دادن ویزا به کسایی که به حزب اونها کمک مالی می کنند .

آخرین سمت اش توی حزب وزیر بهداشت در سایه بود که توی اون دایما با تونی ابوت کاتولیک (با جولی ابوت قهرمان داستان پاپا لنگ دراز هیچ نسبتی نداره) با اون حرف های مضحک و کارها و قیافه جالب اش کل کل می کرد.

وبلاخره هم در انتخابات داخلی حزب دوشنبه این هفته به عنوان معاون کویین راد (رهبر جدید حزب) انتخاب شد.

روزنامه ها و رادیو تلویزیون های استرالیا به همه چیز این خانم از آرایش موی سرش و رنگ اونها و لباس و رژیم غذایی اش تا اینکه با کی می ره بیرون و با کی می خوابه ( این خانم شوهر نداره) حرف می زنند . بیشترین انتقادات به اون به خاطر نظرات اش راجع به خانواده و بچه دار شدنه. برای حزب کارگر که یکی از شعارهاش حمایت از خانواده ها ست خوب نیست که یکی از رهبران اش اینقدر نظرات ضد بچه داری و ازدواج داشته باشه.

اما چرا من اینقدر به اش بدبینم. همونطوری که نوشتم کویین راد سیاستمدار محبوب من توی استرالیا ست و حالا که به رهبری حزب رسیده منتظرم که زودتر بتونه نخست وزیر بشه. جولیا گیلارد توی این رقابت تا به حال پشتیبان کویین بوده ولی همه یه جورهایی مطمئن اند که یه روز زیر پا شو خالی می کنه تا خودش بتونه برای نخست وزیری رقابت کنه. این چیزیه که حتی مجری شبکه 9 تلویزیون جلوی هر دوتا شون ازش پرسید. جولیا به شدت خودخواهه و به شدت خودنما و جاه طلب. توی یک برنامه تلویزیونی می گفت از طرف یکی از مجلات به اش لقب س ک س ی ترین سیاستمدار زن استرالیا رو دادند که البته با بودن رقبای دیگری مثل آماندا ونستون چیز زیاد عجیبی نیست!


چیزی که باعث شد من لقب روباه منش رو به اش بدم اینه که جولیا قبلا چندبار خودش رو برای رهبری حزب مطرح کرده بود ولی این دفعه که دید بیشتر حمایت ها از کویین راده حاضر شد به عنوان معاون اش با اون همکاری کنه ولی تقریبا همه مطمئن اند در اولین فرصت به اش خیانت می کنه تا خودش رو بکشه بالا. هر چند تا جایی که من می دونم افرادی که متولد استرالیا نباشند نمی تونند نخست وزیر بشند.


پ.ن- برام خیلی مهم که بدونم با این توضیحات نظر شما نسبت به اش چقدر مثبت یا منفیه. من یه تئوری دیگه دارم که می گه وقتی از کسی تعریف می کنی اولین چیزی که توی ذهن شنونده می آد یه پس زمینه منفی از اونه وبر عکس وقتی از کسی بد می گی بلافاصله یک حس همدردی با اون توی شنونده ایجاد می شه. می خوام ببینم این چقدر درسته. خوبه اگه بدونم مثلا 10 تا از خواننده هام در اثر خوندن این متن چه احساسی نسبت به جولیا یا دیگرون پیدا کردند و چرا؟

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, December 06, 2006

بازم هواخوری!

مامان عزیز غزل عزیز دیروز این پیغام رو برام نوشته:

هه هه هه همه اش به جز بند 1 و 4 سیاسی بودن ولی چونکه ما بزرگواریم، به روی خودمون نمی آریم. مخصوصا" عکس ها همه از دم سیاسی بودن که بازم اینجا بزرگواری می نماییم!!!
یه چیز دیگه ... چونکه سروش و مریم سیاست رو دوس دارن اونا رو به "خان" و "دوست داشتنی" مزین کردی. آره؟ اگه دستم بهت برسه... خوب شاید تا اون موقع که دستم بهت رسید بخشیدمت.
از اونطرف به جای اینکه به خود مریم دوست داشتنی لینک بدی به من لینک دادی. نمره ات رو چند بدم؟ از کارت اصلا" راضی نیستم بابای دو تا دختر خوشگل و ناناز و مامانی.


مامان عزیز غزل دوست داشتنی دیگه داری کم لطفی می کنی ها !آخه کجای شماره 2 سیاسی بود نکنه اون یارو نقاش خان قبلا دربون
پارلمان بوده! شماره 3 رو هم که فقط درباره قیافه اون عمو سبیلو خان نوشته بودم تازه بعدش فهمیدم که حاجی عزیز خودمون بهترش رو نوشته!ولی در مورد عکس ها حرفتو قبول دارم یکی به نفع تو!

زهره عزیز لطف کرده یک سری عکس از اون نقاش خان تو وبلاگ اش پست کرده اگه طالبید برید ببینید تا فیل تو تر نشده

در مورد آدرس وبلاگ مریم دوست داشتی حق با مامان عزیز غزل قشنگه. من آدرس اش رو اشتباهی داده بودم آخه خودم چشم بسته راه وبلاگ اش رو بلدم ناسلامتی دختر خونده وبلاگی خودمه.


خوب برای اینکه یه دفعه غلظت سیاست خون مون پایین نیاد و خدای نکرده سکته نکنیم این ماجرا رو که تازگی تو استرالیا اتفاق افتاده رو هم داشته باشید:

دوپسر دانش آموز مسلمان به انجیل ادرار کردند و دانش آموز سوم یک صفحه از آن را کند و مثل سیگار دود کرد

خوب فکر می کنید این عمل چه عکس العملی رو توی استرالیا داشت. جواب : هیچ از صبح تا حالا این رادیوی من شده پر از پیغام های بد وبیراه به مسلموناها که چی از جون ما می خواهید ؟ چرا بر نمی گردید به همون جایی که بودید؟ خوشتون می آد بچه های ما هم به کتاب مقدس شما ادرار کنند و ...

جالبه که حتی یک بار هم چیزی از واکنش بقیه مسلمونها به این قضیه پخش نکردند در عوض مجری برنامه پرسید فکر می کنید اونها چقدر تحت تاثیر تعلیمات معلم ها یا پدر مادرهاشون این کار رو کردند.اینجا بود که دیگه صبر من تموم شد و زنگ زدم به شون و بعد از 50 دقیقه معطل شدن این رو براشون گفتم:
This morning I heard about what happened in an Islamic School to the holy bible. I am a Moslem and I feel embarrassed and sorry about this event. This act was done by 3 teenagers or kids but I want to declare it is not acceptable by any Moslem; it is a sin in Islam.

But About your question, I would like to express these 6 items:

1- This act is not acceptable by any Moslem, it is all wrong,

2- I as a Moslem feel sorry and apologize about what happened.

3- It is only happened by 3 kids and this matter should be noticed, I do not know what their knowledge about Islam was, but I can say based on Islamic teaching Every Moslem should respect the God’ name and words in any language and any script.

4- I try to understand why these 3 kids have done that shameful act, is it because they Moslem parents and their Moslem teachers taught them to do that, I say NO.
Holy Bible is an important book for all Moslem as well as Torah (old testament) and Quran. None of the true Moslems can do such an act to the bible.

On the other hand, as you know teenagers are not obeying what they are told, they deny it, they refuse it and they do it in the wrong way. So if your question is if their teachers or parents taught them to do that, my answer is; I do not think so.

5- But still this question remains what force them to do such nasty and wrong act, I have a guess, may be they got tired of all the attacks against their religion they see in the Australian TV and hear in Australian radios or read in Australian newspapers.

6- Tim you and John and all your media fellows who use EVERY SINGELE UPERTUNITY to attack Islam are also responsible for this hate and aggressive feeling between our kids.

Thanks,

نظر شما چیه؟
پ .ن- من زیاد مذهبی نیستم ولی واقعا فکر می کنم روزنامه ها و تلویزیون های اینجا از هر فرصتی برای انتقاد از مسلمونها استفاده می کنند تا اگه هم قرار باشه کسی رو از مسلمونها برای جوابگویی بیارند به جای چهارتا آدم درس خونده و تحصیل کرده می گردند بدترین آدم هایی رو که حتی درست نمی تونند حرف بزنند رو می آرند .

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, December 05, 2006

یک کمی هم هواخوری

مامان غزل در جواب سوال من گفته که از سیاست خوشش نمی آد. برای همین و به خاطر دل این دوست عزیز توی این پست دیگه از سیاست نمی نویسم (بقیه خوانندگان گرامی از جمله سروش خان و مریم دوست داشتنی ناراحت نباشند که یکی دوتا پست دیگه بر می گردیم به موضوع شیرین سیاست)

1- برای اونها که هنوز امکان فیلم دیدن براشون فیل تر نشده این دوتا فیلم رو توصیه می کنم:
Baby Goin Crazy
Spray Can Creation
2-این فیلم دومی من رو یاد بعضی شب ها انداخت که توی Queen Street Mall, بریزبین قدم می زدیم. یک پسر جوونی بود که به همین شیوه نقاشی های قشنگی می کشید و مردم رو دور خودش جمع می کرد . از بریزبینی های عزیز اگه کسی هنوز می بینی اتش بد نیست یک عکس ازش برامون پست کنه.

3-چقدر خوشحال شدم این مردک جان بولتون دیگه توی سازمان ملل نیست. چون قرار نیست سیاسی بنویسم درباره اش بیشتر توضیح نمی دهم فقط بگم قیافه اش من رو یاد کاراکتر های کارتونی sesame_Street می اندازه بخصوص این یکی

4- یک سرویس جدیدی راه افتاده که می تونید به راحتی بفهمید مطالب وبلاگ تون توسط چه کسانی دزدیده می شه .استفاده از اون رو حتما توصیه می کنم.


این عکس ها رو هم برای خالی نبودن عریضه داشته باشید

-ببینم! تو که می دونی فقط باید با هم قد خودت طرف بشی ؟



این ها هم گشتند میون این همه ورزش جرجیس رو انتخاب کردند


بوش - بابا! دیگه بچه ها هم سیاستمدار شدند!



به گزارش خبرگزار واحد مرکزی خبر جلسه امروز مجلس خبرگان حاوی موضوعات بسیار مهمی از جمله نقش این مجلس در زندگی موجودات قطبی بود.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, December 04, 2006

رهبر جدید حزب کارگر

خوب همونطوری که دیروز نوشته بودم بلاخره امروز حزب کارگر تشکیل جلسه داد و کویین راد رو با نتیجه 49 به 39 به رهبری انتخاب کرد. مرحله بعد اینه که آیا کویین می تونه در انتخابات سال بعد جان هوارد رو هم شکست بده یا نه.
پیدا بود که امروز روز خوبی برای کیم بیزلی نیست از اون بدتر اینکه برادر کوچکترش هم امروز فوت کرد. واقعا بعضی روزها برای بعضی ها روز سیاه هستند.
این ماجرای انتخاب کویین راد خیلی چیزهای جانبی هم با خودش داشت از جمله اینکه امروز صبح مجری برنامهsunrise )یه چیزی تو مایه های صبح بخیر استرالیا( یه جوکی رو درباره کیم بیزلی و جان هوارد و زنش تعریف کرد که صدای خیلی ها رو در آورد.
احتمالا بعدا بیشتر درباره کویین راد و شاید هم معاون جدید اش جولیا گیلارد نوشتم بخصوص درباره اینکه چرا به جولیا گیلارد بی اعتمادم. البته اگه حوصله تون از این همه مطالب سیاسی سر رفته بگید همین جا قطع اش کنم.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, December 03, 2006

بلاخره امکان راهیابی محبوب ترین ساستمدار استرالیایی من به نخست وزیری بوجود آمد


توی عکس بالا اونی که سمت راسته محبوب ترین سیاستمدار منه توی استرالیا. اسم اش هست کویین راد و تا به حال سخنگوی سیاست خارجی حزب کارگر بوده ولی ممکنه از فردا بشه رییس حزب کارگر استرالیا. اونکه سمت چپه کیم بیزلی رهبر فعلی حزب کارگره و اون خانمی که وسطه با قیافه ای شکل روباه ( دوراز جون روباه) جولیا گیلارده.

ماجرا از این قراره که توی استرالیا دو حزب سیاسی خیلی قدرتمند هست . حزب لیبرال و حزب کارگر. بقیه احزاب هم کم و بیش سعی خود شون رو برای مطرح بودن می کنند ولی هیچ کدوم به اندازه این دوتا مطرح نیستند. حزب لیبرال به رهبری جان هوارد الان قدرت رو در دست داره و شخص ایشون نخست وزیره که همه کاره استرالیا است . سیاست های سخت گیرانه مهاجرتی و همراهی با امریکا و انگلیس در حمله به عراق و جدیدا" هم اجرای قانون کار جدید که مشکلات عمده ای رو برای کارمندان و کارگرها به همراه می اره باعث انتقاد های زیادی از ایشون شده گرچه کم شدن نرخ بیکاری و شکوفایی نسبی اقتصادی هم از دست آوردهای مهم دولت فعلیه.

از طرف دیگه حزب کارگر به رهبری کیم بیزلی از سال 2000 تا حالا دوباره در انتخابات بازنده شده که خیلی ها دلیل اش رو عدم اعتماد مردم به شعارهای رهبران این حزب و خاطرات تلخ از خرابی وضع اقتصاد در دولت قبلی کارگر می دونند. اما این چیزیه که به زبون آورده می شه. اون چیزی که همه می دونند ولی نمی تونند به زبون بیارند اینه که مردم از شخصیت و قیافه و رفتار شخص کیم بیزلی خوششون نمی آد برای همین هم از همون سال 2000 تا به حال چند بار ایشون رو کله پا کردند. دفعه اول سایمون کرین آمد روی کار و بعدش مارک لیتان ولی در هر دوبار زیرآب اونها رو هم زدند. باوجودی که توی دفعات قبلی کویین پشتیبان کیم بیزلی بود حالا این دفعه کویین راد با کمک جولیا گیلارد درصدده که جای کیم بیزلی رو بگیره. قراره فردا برای اینکار جلسه رای گیری به عمل بیاد.

کویین راد با اینکه کویینزلندیه ولی محبوبیت خوبی توی تمام مردم استرالیا داره، علاوه بر قیافه جذاب و خوش صحبت بودن واقعا سیاستمداره مثلا در حالیکه مخالف حمله به عراقه ولی رابطه خوبی با یهودی ها هم داره. سابقا سر کنسول استرالیا در چین و فنلاند بوده و نظرات خیلی جالبی درباره سیاست بین الملل داره . من خودم چندبار از نزدیک دیدم اش و پای حرف هاش نشستم. یکبرنامه هفتگی تلویزیونی هم با سخنگوی حزب حاکم داره که توی اون درباره همه مسایل مهم روز بحث و جدل می کنند و بیشتر مواقع موفق می شه حرف خودش رو به کرسی بشونه. امیدوارم که فردا هم بتونه به خوبی از پس اون دایناسورهای کله گنده حزب بربیاد و بعد از اون هم از دست شر همراه روباه منش اش در امان باشه.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?