اعترافات یک شورشی سابق
هاله جان و خوانندگان عزیز وبلاگ سرزمین آفتاب
اینجانب "این آقا" صاحب وبلاگ اینجابرای اطلاع عموم ( نه عمو ام ) پس از آزادی از بازداشتگاه شماره 999 برادران و خواهران عزیز یکسره و زیر باران سیل آسا از درب ندامتگاه تا خود این کامنت دونی رو با پای پیاده دویدم تا تفقها" دلایل توبه وندامت خودم را از اقدامات بی شرمانه و شورش گرایانه خویش با زبان الکن و قاصر خود توضیح دهم . بدیهی است این اقدام در کمال آزادی و سلامت مابقی عقل ( انقدری که از ضربات اجسام سخت در امان مانده است) و کمال خودآزادی انجام گرفته و هرگونه فشار و تحکم و دست بند و غیره در انجام آن را قویا تکذیب می کنم
1- اینجانب اعتراف می کنم تحت تاثیر القات مسموم بوق های استکباری و در اثر خامی و جوانی مدتی از وقت گرانبهای خوبش را به عنوان موسس و تئوریسین انجمن باباهای وبلاگ نویس تلف کرده ام از این بابت از کلیه وبلاگ نویسان و بابا های عزیز ملتمسانه عذر خواهی می کنم
2-در طی بیش از 5 سال وبلاگنویس غیر مداوم و همراه با گپ های بیشمار از اقدام رذیلانه حمایت از موجودات نفرت انگیز مرد هیچگونه کوتاهی نکردم که امیدوارم که خداوند از سر تقصیراتم بگذرد.
3- در طی مدت پذیرایی در ندامتگاه(قابل توجه مریم عزیز و سایر دوستانی که می پرسیدند کجایی؟) با کمک های داهیانه خواهران و برادران عزیز به این نتیجه رسیدم که بنده در این مدت به شدت تحت تاثیر یک سری جاسوس مفت خور از قبیل رزا گلشتاین (موساد) هوفمن هوفر (آلمان شرقی) لورنس عربستان (انتیلیجنت سرویس) فرانسوا دوگلی (فرانسه) و از همه مهمتر هودر (جاسوسی که خودش هم نمیدونه جاسوس کیه ولی به نظر می آد عامل همه سرویس های دیگه باشه) بودم که افکار کثیف مردسالارانه خویش رو به من القا می کردند لذا خواهشمندم که بنده رو سریعا به اشد مجازات برسونید.
در پایان برای تکمیل این اعترافنامه متن زیر رو برای روشن شدن اذهان عموم به وبلاگ هاله عزیز می فرستم
۱-آخیش این در بلاخره باز شد! مردم از بس توی این بارون پشت در بسته وایستادم.
۲- هاله جان طبق ارشادات داهیانه شما بنده دچار یک فقره انقلاب روحی گشتم و از این پس از شورشی بودن دست برداشتم و قول می دهم مثل یک بچه خوب و شورشی سابق بشم و در مورد سانسور مطالب روری ... (خودت اینجا رو پرش کن) و پیگیری جایزه شعار نویسی دیگه هیچ وقت جیک نزنم. در ضمن متن کامل اعترافنامه به همراه لینک عوامل سرویس های جاسوسی بیگانه از قبیل رزا گلشتاین (موساد) هوفمن هوفر (آلمان شرقی) لورنس عربستان (انتیلیجنت سرویس) فرانسوا دوگلی و از همه مهمتر هودر (جاسوسی که خودش هم نمیدونه جاسوس کیه) رو به زودی در وبلاگم خواهم گذاشت.
۳- به عنوان آخرین تقاضا از شما خواهش می کنم که متن دست نوشته روری درباره آخرین بخش ماجرای دادگاه را سوزانده و خاکسترش را به باد بدهی تا من بعد بهانه ای برای عناصر خودفروخته و شورشی دیگری پیدا نشود.
الاحقر کلب آستان
شورشی سابق
سینا (رامین جانبگلو...) آ
8 Comments:
جنگ جنگ تا پیروزی
تا آخرین نفس ایستاده ایم
جریان چیه ؟
سلام عرض ادب و احترام شد . خیلی ممنون از تذکر اصلاح کردم. عجب خبطی !!؟؟
Hi,
unfortunately, I'm alive.
Living in Sydney.
sorry, I dont have your email address, would you send an email to alidad.ebnoddin@gmail.com
Thanks for your concern, and hope to see you very soon!
(I'm living in Quakers Hill and working in Manly!!!! Yeah I know!!!! :(... 5 hours on the road!)
سلام. متاسفانه نشانی ای که گذاشته بودید باز نشد.
با سلام و احترام فراوان
به مناسبت عید نوروز، برای وبژهنامهی عید روزنامهی "اصفهان زیبا"، پرخوانندهترین روزنامهی اصفهان، درحال تهیهی یک گزارش درباره نوروز ایرانیان در گوشه و کنار جهان هستیم. بدین وسیله از شما دعوت و درخواست میشود از نوروزتان در کشوری که زندگی می کنید، برایمان بنویسید(این که ایرانیان مقیم آن کشور نوروز را چهگونه دمیگذرانند، درمورد چیدن سفره هفت سین، عیدی دادن، دیدوبازدید و …مثلاً این که در آن کشور از کجا میشه سمنو، سبزه و این چیزها برای سفرهی هفت سین خرید!). شایان ذکر است که خاطرات و صحبتهای شما، درصورت تمایل، با نام خودتان چاپ خواهد شد.
مشتاقانه منتظر دریافت پاسخ شما، تا تاریخ 27 فوریه2007، هستم.
با سپاس فراوان از توجه و همکاری شما
نفیسه.ح-روزنامه نگار
اصفهان
ایران
salam baba khan!
mamnoon ke inghadr zood javab dadin!...be har hal hanooz noosh darooye bad... nashode. montazere neveshtehaye ghashange yek babaye oonvare ab hastam...man bayad ta 9 esfand matlabam ra tahvil daham omidvaram zood matlebetan beresad ke jayash shadidan khalist
ba sepas
Nafiseh Ha..
آدم: من کی گفتم که تا کمر خم شدم؟
من فقط دستم رو بردم جلو تا عکس بگیرم.
در ضمن هزارتا آدم داشتن منو میدیدن که چطوری داشتم عکس میگرفتم.
اصلا مگه کسی که تا کمر خم بشه، میتونه حالت ایستایی خودش رو کنترل کنه؟
در ضمن هنوز اون قدرها احمق و خرفت نشدم که نفهمم کی، کجا و چطور عکس بگیرم.
OK?
Post a Comment
<< Home