بابا و دخترش

بابا و دختراش

Tuesday, September 30, 2003

يکی از فاميل های ما سالها قبل از انقلاب رفته بود آلمان که درس بخونه و بعدش هم فعالیت های دانشجويي و زبون سرخ و سر سبز و خلاصه اينکه از ترس جون اش جرات برگشتن به ايران رو نداشته و ناچار ساکن استانبول می شه و با يک دختر ترک تپل مپل هم عروسی می کنه و ايشون می شند همسر فاميل ما و از نزديک ترين دوستای من .هميشه از ماجرا هايي که در ترکيه با مردم عادی کوچه و بازار داشت برای ما تعريف می کرد از جمله اينکه يک بار که از نانوايي ( لابد بربری) نون خريده بوده و داشتند با دوستاش شام می خوردند چشم اشون می فته به يه دسته کليد که لای خمير نون بوده و همراه نون پخته شده بوده . همگی با عصبانيت راه می افتند به سمت مغازه نانوا و اونجا با داد و فرياد به اش می گند اين چه وضع اشه .مرتيکه ببين چی لای نونت پيدا کرديم! و جالب اينکه جناب نانوا می افته به دست و پا شون که خدا رو شکر که پيدا شد الان 3 ساعته که خميرگير و زن وبچه اش اينجا معطلند واگه کليد پيدا نشده بود بایستی شب رو همينجا می خوابيدند!
نتيجه اخلاقی - اگه بعد از خوردن پيتزاهای خوشمزه احساس کرديد ساعت مچی تون رو پيدا نمی کنيدبهتره يک سری به دکتر بزنيد!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin



همیشه به آدم هايي که بليط بخت آزمايي می خريدند به چشم آدم های سادلوح يا خوش باور نگاه می کردم. آخه آدم چقدر بايد ساده باشه که باور کنه اون یک دونه بليطی که خريده همون بليط استثناييه که ميون ميليونها بليط ديگه اون رو برنده یک کوه اسکناس می کنه. اما يکی دو هفته پيش که داشتم با نيلوفر و مامانش می رفتيم گردش يکهو صحبت این بليط ها شد و مامان نيلوقر پرسيد که اينها چطوريه و چه کار بايد با هاش کرد و بلاخره تصميم گرقتيم يکدونه ازيک دلاری هاش رو بخريم و امتحان کنيم. از پسرک روزنامه فروش خواستم برام توضيح بده که از بين اون همه کارت هر کدوم اش چه مدليه وجزئيات اش چيه و از نگاهش بخوبی می فهميدم که اون هم به من بچشم يک آدم ساده لوح و هالو نگاه می کنه . برام گفت که بايد قسمت خاصی از کارت رو با سکه خراش بدی و اگه از بین 9 تا عددی که ظاهر می شه 3 تاش عين هم باشه برنده همون مبلغ می شيد و با لبخند اضافه کرد اگه خوش شانس باشيد ممکنه يک دلار يا دو دلار ببريد . کارت رو خريدم و دادم دست مامان نيلوفر و مطالبق دستورات عمل کرديم و نتيجه اينکه اولين کارت ما برنده 5 دلار شد!
تصميم گرفتيم که اين پول و هرچی ديگه رو که برديم بگذاريم برای همين بازی و نتيجه اينکه تا ديروز که آخرين سکه باقی مونده خرج شد حدود 20 دلاری بازی کرده بوديم که البته فقط همون يک دلار اوليه اش از خودمون بود که اون رو هم بلاخره باختيم ولی اين نکته اش برام جالب بود که اگه همون اولين بار که کارت رو خريده بوديم می باختيم کلی ناراحت می شديم ولی حالا که بعد از چندين بار بردن و باختن بلاخره همه اون میلغ رو باختيم ديگه اونقدر ناراحتی نيستيم. گرچه در هر دو صورت يک دلار باختیم. اين ها رو نوشتم تا مقصود نوشته پايينی رو از ترتيب وقوع حوادت بيان کنم.
خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش
بنماند هيچش الا هوس قمار ديگر

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

من هم مثل همه بعضی روز ها شادم و بعضی روزها ناراحت. ا امروزاینها رو برای دوستی نوشتم ولی فکر کنم بد نباشه که برای خودم هم اینجا ذخیره اش کنم شاید یه روزی بدرد خودم هم خورد :

دوست من سلام. توي زندگي هر ادمي روزهاي خوب هست و روزهاي بد. اما اگه واقعيت اش رو بخواي فرق روز هاي خوب و روز هاي بد فقط در ترتيب قرار گرفتن حوادثه اگه يک روز رو با يک ماجراي خوب شروع کني و چندتا ماجراي شکل اون پشت بندش بياد اون روز مي شه روز خوب حتي اگه آخر سر با کسي دعوا کني و يا از چيزي ناراحت بشي بازهم اون ماجرا هاي صبح باعث مي شه که خوشحالي رو فراموش نکني و يک جوري با مسئله کنار بياي. اما امان از وقتي که همه اون ماجرا ها و حوادث به ترتيب برعکس اتفاق بيفتند اونوقت اگه يک گنج هم ببري انگار که اون روز بدترين و نحس ترين روز عمرت بوده . من خودم سعي مي کنم هر روز از روزگار سبقت بگيرم و قبل از اينکه اون اعصابم رو يک جوري خورد کنه سعي مي کنم يک چيز شيرين توي زندگي ام بوجود بيارم حتي اگه اون بوسيدن دختر کوچولوم باشه يا خندوندن همسرم اما اگه با وجود اين شب ديدم انگار روزگار از من جلو زده خيالي نيست چون فردا يه روز ديگه است . شاد باش دوست من

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, September 27, 2003



از جملات قصار نیلوفر :
مامان رفته بودم توی آهنگ داشتم می رقصيدم
مامان تو خواهر خواهرت هستی؟!

دیروز عصر براش یک کایت (بادبادک) خریده بودم و به اش قول دادم که امروز صبح با هم می ریم بادبادک رو هوا می کنیم. با چه مصیبتی راضی اش کردیم که حالا شبه دیگه برای بادبادک بازی دیر شده وباید تا صبح صبر کنه. صبح اول صبح آمده بالای سر من و با کلی ناز وادا می گه "بابايي امروز بجه خوبی باشی ها ! هی نگی باید اون (کایت) دست من باشه تو بلد نیستی!!"

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, September 26, 2003

مریم خانم قدمت روی چشم . زودتر بیا که منتظریم

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

هاله طبق معمول مطلب جالب و این دفعه خیلی مهمی رو نوشته که خوندن اش رو به همه خانم ها توصیه می کنم.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

فروغک وبلاگستان برگشته و دوباره نوشتم رو از سر گرفته . گرچه من باور نمی کنم هرگز از وبلاگستان بطور جدی دور شده باشه که این رو از صفحات تستی که آدرس خودم رو توش می دیدم می فهمیدم. برای اونهایی که می شناختن اش جز این خبر خوش چیزی ندارم که بگم و میدونم اونها رو هم مثل من خوشحال می کنه ولی برای اونهایی که نمی شناختن اش باید اضافه کنم که یک وبلاگ نویس قدیمی و یک خبرنگار حرفه ای و از همه مهمتر یک رفیق صمیمی دوباره به جمع ما برگشته.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سیستم ایمیل یاهو یک امکانی داره که بعضی از ایمل هایی رو که بنظر SPAM می آند رو به طور اتوماتیک فیلتر می کنه و می فرسته توی یک پوشه مخصوص . نمی دونم از چه الگوریتمی برای اینکار استفاده می کنه ولی به غیر از یکی دو مورد که وبلاگ دوستان رو فیلتر کرده بود تا به حال کارش خوب بوده . دیروز که یک سری به اش زدم دیدم کلی ایمیل از افراد سرشناس مثل همسر ژوزف استرادا حاکم مخلوع فیلیپین و رئیس سابق بانک مرکزی فلان کشور افریقایی و خیلی آدم های دیگه رو برام فیلتر کرده . نکته جالب این بود که همه این ایمیل های قلابی یک حرف رو می زنند ولی به زبونهای مختلف . به شدت علاقمندم بدونم الگوریتم اش چیه . ( نمونه یکی از این ایمیل ها رو هم اینجا می گذارم: تا شما یک وقت گول اشون رو نخورید

Dear Sir/Madam, My name is LOI EJERCITO ESTRADA, The wife of Mr. JOSEPH ESTRADA, the former President of Philippines located in the South East Asia. My husband was recently impeached from office by a backed uprising of mass demonstrators and the Senate. My husband is presently in jail and facing trial on charges of corruption, embezzlement, and the mysterious charge of plunder which might lead to death sentence. The present government is forcing my husband out of Manila to avoid demonstration by his supporter. During my husband's regime as president of Philippine, I realized some reasonable amount of money from various deals that I successfully executed. I have plans to invest this money for my children's future on real estate and industrial production. My husband is not aware of this because I wish to do it secretly for now, before my husband was impeached, I secretly siphoned the sum of $30,000,000 million USD (Thirty million United States Dollars) out of Philippines and deposited the money with a security firm that transports valuable goods and consignments through diplomatic means. I am contacting you because I want you to go to the security company and claim the money on my behalf since I have declared that the consignment belongs to my foreign business partner. You shall also be required to assist me in investment in your country. I hope to trust you and I hope you will not sit on this money when you claim it, rather assist me properly, I expect you to declare what percentage of the total money you will take for your assistance. When I receive your positive response I will let you know where the security company is and the payment pin code to claim the money, which is very important. For now, let all our communication is by e-mail because my line are right now connected to the Philippines Telecommunication Network services. Please also send me your telephone and fax number. I will as k my son contact you to give you more details on after I have received a response from you. Thank you. MRS LOI C ESTRADA
Loi_Estrada@katamail.com

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, September 21, 2003


Galileo Project Home
پایکوبی ناسا به خاطر مرگ گالیله

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, September 19, 2003



1- تاریخ 6 سپتامبر 2003
مکان ایالت کارولینا شمالی - ایالات متحده امریکا
مرد ناشناسی برای پرداخت $150 بهای خواروباردر یک فروشگاه از یک اسکناس جعلی 200 دلاری منقش به عکس جناب بوش و شعار هایی نظير ما بستنی دوست داریم در عکس زمینه چمنکاری شده کاخ سفيد در پشت اسکناس استفاده می کند و جالب اینکه فرد صندوقدار هم $50 واقعی به عنوان مابقی پول به وی برمی گرداند

2- تاریخ 28 ژانويه 2001 ( يعنی دوسال و 9 ماه قبل از اون تاريخ)
مکان ایالت کنتاکی- ایالات متحده امریکا
فرد ناشناسی برای پرداخت $2.12 در یک فروشگاه اغذیه آماده از یک اسکناس جعلی 200 دلاری منقش به عکس جناب بوش و شعار هایی نظير ما کلم بروکلی دوست داریم در عکس زمینه چمنکاری شده کاخ سفيد در پشت اسکناس استفاده می کند و جالب اینکه دخترک فروشنده هم $197.88 واقعی به عنوان مابقی پول به وی برمی گرداند

نتيجه اخلاقی داستان: ذائقه امريکايي ها بعد از دوسال بستنی رو بیشتر از کلم بروکلی می پسندد

مرجع

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, September 18, 2003

يک توصيه مردونه براي يک مشکل زنانه


مامان نیلو از یک مشکل نگران کننده نوشته بود که واقعا من رو بفکر واداشت. ورود یک زن دیگه توی یک زندگی آروم و بانشاط همیشه نشونه شروع آشوب وبلوا بوده . خواستم براش این کامنت رو بگذارم که متاسفانه سیستم نظرخواهی اش قبول نکرد ناچار می گذارم اش اینجا:
حالا زياد سخت نگير مامان نيلو. تو دنيا هيچ مشکلي نيست که راه حل نداشته باشه براي همه زهر ها پادزهري هم وجود داره براي هر اسلحه اي هم
دفاعي هست فقط توي دنيا يک اسلحه است که از بدو تاريخ تمدن بشري هيچ آدميزادي نتونسته براش راه حلي پيدا کنه . بله درسته همون اسلحه معروف خانم ها. اشک و گريه. آقايون که به اين موضوع عادت کرده اند ولي شما خانم ها هم بعد از کمي تمرين عادت مي کنيد. بگذار اين ايزابل خانم بياد يک کمي اشک و آه راه بندازه فوق اش يک کمي هم داد و هوار و گرد و خاک راه مي اندازه ولي وقتي که يک کمي سبک شد خودش کوتاه مي آد و رام مي شه . ! بنابراین زیاد خودت رو نگران نکن

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

وقتی بچه ها بعضی کلمات رو برای اولین بار بکار می برند برای بابا و مامان ها احساس جالبی بوجود می آد: امروز نيلوفر می گفت:
مامان مریم به [عروسک] اون يارو المو می گفت النو

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, September 17, 2003

امروز يک وبلاگ ديگه استراليايي رو پيدا کردم وبلاگ هاپوتی که از ولنگونگ درباره استراليا و زندگی در استراليا می نویسه . ورود ایشون رو هم به جرگه وبلاگنویس های استراليایی تبریک می گم

درمورد مطلب پایین بعضی از دوستان تذکر دادند که متن به هم ریخته اون در همون اول کار این ذهنیت رو برای خواننده ایجاد می کرد که با یک مطلب اشتباهی سر و کار پیدا کرده و همون ابتدا از خوندن بقیه مطلب منصرف می شد در حالیکه اگر متن رو کامل مطالعه می کزدید از نتیجه یک تحقیق جالب دانشگاهی خبر می داد که به نظر اون در درک مطالب انگلیسی درست بودن ترتیب حروف هر کلمه نقش مهمی نداره و کافیه که در هر کلمه حروف اول و آخر سرجای خودش باشه و حتی اگر بقیه حروف بهم ریخته شده باشند باز هم می شه متن رو به راحتی خوند و خود اون جمله مثال روشنی از صحت این موضوعه. در حالیکه این موضوع در مورد زبان فارسی صدق نمی کنه مثلا امروز در وبلاگ هاپوتی خوندم که درآمد افراد مختلف در استراليا به قرار زیره:
نخست وزیر استرالیا ۷۰۰۰۰
گاورنر(نماینده ی ملکه) ۹۰۰۰۰
نقاش ساختمانی ۱۰۰۰۰۰
رئیس دانشگاه ۲۰۰۰۰۰
تعمیرکار اتومبیل ۴۰۰۰۰۰

جالبه که گاورنر ( یا گاورنر جنرال ) رو خوندم گاو نر درحالیکه همه حروف اش هم سر جاش بود بنظرم این دیگه تقصیر پیریه :-)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, September 16, 2003


( عکس تزئينی است)


شما نظرتون در اينباره چيه ؟
Acocdrnig to an elgnsih unviesitry sutdy the oredr of letetrs in a wrod dosen't mttaer, the olny thnig thta's iopmrantt is that the frsit and lsat ltteer of eevry word is in the crcreot ptoision. The rset can be jmbueld and one is stlil able to raed the txet wiohtut dclftfuiiy.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, September 15, 2003

1-جالبه استرالیا جزو کشورهای دوست ایران در سالهای اخیر بوده و ما خبر نداشتیم
2- انگار گذار جناب بن لادن به کابینه اسرائیل هم افتاده
------
بعضی روزها که دارم توی خونه با کامپیوتر کار می کنم نیلوفر می آد پیشم می شینه وبا هم کار می کنیم یعنی بعضی دکمه ها رو اون برای من باید بزنه بعضی وقت ها هم می گه
نيلوفر:"بابا این دکمه رو بزنم؟"
من : نه
نیلوفر: چرا اینجا نوشته بچه ها باید این دکمه رو بزنند!
من : ...

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, September 10, 2003

اين ماجرا رو که خوندم ياد يکی از خاطراتی افتادم که شوهر نگين خانم برامون از يکی از فاميلاشون تعريف می کرد ( در حقيقت دوبار تعريف کرده بود و هربارش من آونقدر خنديدم که دلم درد گرفت والتماس اش می کردم تو رو خدا بقيه اش نگو که من می ميرم از خنده ) حالا اينو می گذارم اينجا تا خودش مجبور بشه ماجرا را با همون جزييات و تفاصيل تعريف کنه

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

(مينياتور مولود کعبه از استاد فرشچيان بر گرفته از جارچی)

چقدر مزه می ده در کمتر از 10 روز دوبار روز پدر جشن گرفته بشه واقعا باعث غروره که آدم پدری باشه که بچه هاش دوست اش داشته باشند و به مناسبت های مختلف به اش اين موضوع رو يادآوری کنند. هر چند که همون نشستن و تماشا کردن شکوفه های درخت بیشتر از همه اين چيز ها به آدم احساس نشاط و سربلندی می دهه. پدر عزيزم روزت مبارک

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, September 09, 2003



جای شما خالی الان درمرکز شهر نشستم ودارم با اينترنت Wireless مجانی که جناب شهردار تدارک ديده اينترنت گردی می کنم.. نيلوفر و مامانش هم رفته اند اين دوروبر هاخريد. اين بهترين روزيه که برای خريد کردن همراه نيلوفر و مامانش آمدم بيرون چون اصلا حوصله ام سر نرفته وتازه کلی هم کار با اينترنت کردم و حالا هم دارم وبلاگ گردی/نويسی می کنم. جناب شهردار دستت درد نکنه اينترنت پر سرعتتان مستدام باد!

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, September 08, 2003

اين سايت جايگذين بلاگر داره روز به روز کاملتر و بهتر می شه امروز ديدم که يک سری امکانتت جديد برای ويرايشگر اش گذاشته که برای وبلاگ نويسی فارسی خيلی لازم بودو ديگه تقريبا به جز امکان کانتر ( که دنيال يه راه حل فرعی براش می گردم) اشکال ديگه ای نداره . راستی اگه می خوايد عکس کارت تبريکی رو که به مناسبت روز پدر گرفتم ببينيد یک سری به اش بزنيد


اين سند جنايت بلاگر است
-------------------
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

اين سايت جايگذين بلاگر داره روز به زور بهتر و بهتر می شه . ديدم امروز برای ويرايشگرش کلی امکانات جديد گذاشته که برای ما �ارسی زبونها لازمه . حالا ديگه اشکالی نداره جز امکان اضا�ه کردن کانتر که من دارم دنبال یک راه حل �رعی براش می گردم. در ضمن اگه می خواهيد عکس های کارت تبريک هايي رو که مناسبت روز پدر گر�تم ببي«يد یه سری به اون سايتم بزنيد

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Sunday, September 07, 2003


Father's Day FAQ
1- روز پدر در فرهنگ غرب چه تاریخی است ؟ و چرا؟
امروز روز پدر در استرالیا است که همیشه اولین یکشنبه ماه سپتامبره. روز پدر در امریکا و کانادا و انگلیس سومین یکشنبه ماه ژوئن هست و بعضی از کاتولیک ها هم روز19 ماه مارچ رو
به عنوان روز پدر جشن می گیرند که روز تولد یوسف نجار بود که عقیده بعضی از اونها ها پدر مسیح بود!(مگه مسيح پدر هم داشته ؟)
2- پدر کيست؟
بعضی ها عقيده دارند پدر همون موجودیه که ديرتر از همه از خواب پا می شه و کارش خوندن روزنامه ومصرف آبجو و تماشای تلویزيونه وطرز کار با جارو برقی و ماشین لباس شویی رو نمی دونه حتی ظرف ها رو بلد نیست درست بشوره وخشک کنه. ولی در عوض در بعضی ها هم عقيده ديگری دارند که درقالب شعر بيان شده :

What Is A Dad?

A Dad is a person who is loving and kind
And often he knows what you have on your mind.
He's someone who listens, suggests, and defends
A dad can be one of your very best friends!
He's proud of your triumphs, but when things go wrong
A dad can be patient and helpful and strong
In all that you do, a dad's love plays a part
There's always a place for him deep in your heart
And each year that passes, you're even more glad
More grateful and proud just to call him your dad!
Thank you, Dad... for listening and caring
for giving and sharing, but, especially, for just being you


تقديم به همه بابا های عالم از جمله همه بابا های وبلاگ نویس

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin



فعلا که تو وبلاگ هاله یه بجث تخصصی درباره هندونه و روش های تشخیص هندونه خوب از بد درجریانه که بسیار آموزنده است مثلا شما هیچ وقت می دونستید که که هندونه ای شيرين تر و قرمز تره که وقتی با کف دست( نه تلنگر) بزنيدش اونم به صورت حسابی و مشتی باید صدای بم بده ( به نقل از جناب لرد) یاد اون زمانی افتادم که خواهرم هنوز ازدواج نکرده بود و چپ و راست براش خواستگار های جورواجور می رسید . یکی از دوستان اصفهانی به عنوان راهنمایی به ما می گفت داماد مثل هندونه می مونه هیچکس از ظاهرش نمی فهمه توی وجودش چه خبره . اما به نظرم این راه حل جناب لرد می تونه روش خوبی برای این موضوع هم باشه نظر شما چيه؟.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Saturday, September 06, 2003

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ...
روز ها که پیاده می رم سر کار همیشه سر راهم یه زن حدودا سی ساله لاغر اندام رو می بینم که نشسته روی زمین و یه دستمال پارچه ای با چند تا سکه 10 - 20 سنتی هم جلو اش بازه و داره رسما گدایی می کنه دفعه اول که دیدم اش خیلی تعجب کردم آخه اینجور گداها اینجا تا حالا ندیده بودم . سیستم تامین اجتماعی برای استرالیایی های بیکار هم فکر هایی کرده بنابراین اونهایی هم که از کار بی کار می شند هم حتی نیاز به گدایی ندارند ولی اگه یه روز میلشون بکشه که گدایی کنند معمولا یه ساکسیفون یا ویولون یا چیزی شبیه اون رو بدست می گیرند و شروع می کنند به هنر نمایی و مردم هم گاهی یکی دو سکه براشون پرت می کنند حتی بعضی ها شون که از این هنر ها ندارند صورت و لباس هاشون رو با رنگ سفید رنگ می کنند و ساعت ها مثل مجسمه وایمی ایستند تا درآمدی کسب کنند . جالب ترین موردی که دیده بودم یک پسرک ورزشکار بود که ادعا می کرد برنده برنز المپیک بوده و برای هنرنمایی ساعت ها طناب می زد. ولی این دخترک زار و نزار هیچ هنری از خودش نشون نمی داد فقط نشسته بود و منتظر بود که کسی براش پولی پرت کنه برای همین زیاد ازش دل خوشی نداشتم حتی یک ذره هم ازش متنفر بودم و همیشه با بی تفاوتی از کنارش رد می شدم تا اینکه امروز وقتی از اونجا رد شدم صدای له شدن چیزی رو شنیدم . برگشتم و دیدم که که یکی از این لات و لوت ها موقع رد شدن لیوان یکبار مصرفی رو که اون برای انداختن سکه ها در جلو اش گذاشته بود رو با پا له کرده و رفته . خیلی دلم براش سوخت وقتی که دیدم چقدر از این حرکت ناراحت شده و اشک تو چشماش جمع شده برای همین برگشتم و یه سکه به اش دادم و کمی دلداری اش دادم. دیگه اون تنفری رو که از اون به خاطر گدا بودن اش داشتم احساس نمی کردم بلکه دلم به حال اش می سوخت و همه اینها رو کسی باعث شده بود که می خواست در حق اش بدی کنه ولی ناخواسته باعث خوبی براش شده بود.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Friday, September 05, 2003

خوب شد نمرديم و معنی شکنجه رو هم فهميديم . اصلا اين انگليسی ها از همون زمان چرچيل شکنجه گر و متجاوز بودند ولی حيف که يک ذره کلاس شون پايينه. آخه دراختيار نگذاشتن کولر گازی و آفتابه برای جناب سفير سابق هم شد شکنجه با کلاس ؟ اقلا یک سری از کتابهای اين وطن فروش های خائن رو می خونديد تا بفهميد که از چه روش های مدرنی می شه برای تعزير( نه شکنجه ) متهم در صورت لزوم استفاده کرد.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin



اين دفعه به شيوه خارجی ها براتون هم یک خبر خوب دارم و هم یک خبر بد.
1-اول خبر بد اینکه 11 سال دیگه درست روز نوروز یعنی 21 مارچ سال 2014 یک مهمون ناخونده به جمع ما می پیونده . ایشون کسی نیست جز یک Asteroid (خرده سيارک)1.2 کیلومتری که کمی چاق فربه تشريف دارند ( یه چيزی حدود 2.6 بيليون تن) که قراره صاف بیاد بخوره به کره زمین و همه چیز رو نیست و نابود کنه ! بنابراین اگه طلبی چیزی از کسی دارید سعی کنید تا قبل از اون تاریخ طلبتون رو وصول کنید که بعدش زیاد به دردتون نمی خوره! البته اگه به کسی هم بدهکارید بد نیست بدونید که شانس خوردن این سنگ لعنتی نازنین به زمین یه چیزی در حدود یک روی 909000 هست که در حقیقت یعنی هيچ! خوب آدم که نباید به خاطر این چیزهای بی ارزش خون خودشو کثیف کنه ! ملطفت هستید که ؟
2- اما خبر خوب اینکه فضای وبلاگستان شاهد حضور یک باباو دختر وبلاگ نویس دیگه هم هست البته دختر ایشون قبل از این هم ( بدون اطلاع پدر و مادرش البته !) وبلاگ می نوشته و حالا هم قراره دوتایی با هم در دو وبلاگ مختلف بنویسند که البته آدرس وبلاگهاشون رو هم به همدیگه لو نخواهند داد !!! به هر حال بنده به نوبه خود حضور یک بابای وبلاگ نویس دیگه رو به فال نبک می گیرم و به عنوان تحفه آدرس یک برنامه مبدل پینگلیش به یونيکد ( که البته دست پخت اشخاص دیگری است . چقدر البته گفتم توی این یه نیکه) رو به ایشون هدیه می کنم
------------
اين هم برای دخترخانم های عزيز که مايلند رموز دلبری رو بياموزند
شما می دونيد سريعترين راه دستيافتن به قلب مرد محبوب تون چيه؟ خوب اگه نمی دونيد یک سری به اينجا بزنيد. حتی اگه شما جزو اونهايي هستيد که سالها ست قلب مرد مورد علاقه شون رو بدست آورده اند باز هم یه چيزهايي هست که ممکنه براتون جديد باشه .مثلا شما می دونيد از ديد يک زن چرا مرد ها مثل تعطيلات هستند (و لابد همونقدر هم مورد علاقه و درخواست)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, September 04, 2003


ايشون هم که معرف حضورتون هستند؟

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


آيا شما این آقا رو می شناسيد؟ اگه نمیشناسيد تعجب نکنيد من هم تا همين ديروز اسم ايشون رو هم نشنيده بودم و فکر کنم نصف بيشتر مردم استراليا هم همينطوراما از ديروز تا حالا ايشون يکی از مشهورترين افراد استراليايي هستند که البته نیازی هم به این مشهوریت ندارند چون ایشون ثروتمندترین مرد استرالیا است با داشتن بیش از 200 میلیون دلار دارایی!ایشون که صاحب یک شرکت خرید و فروش موبایله اسم خودش رو گذاشته Crazy John(که البته حالا معلوم شد اصلا همCrazy نيست)در حاليکه اسم اصلی اش مصطفی ایلهان است و ترک نژاد است ولی تونسته ازافراد معروفی مثل نيکول کيدمن ( با 123 ميليون دلار دارايي ) و راسل کرو ( با 40 ميليون دلار دارايي) هم جلو بزنه

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, September 02, 2003

مريم جان تولدت مبارک انشالله 122 ساله بشی.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

گويا بلاخره فرودگاه پايتخت استراليا هم داره به جمع فرودگاههای بين اللمللی می پيونده
NEWS.com.au | Canberra wants Sydney's airport (September 1, 2003)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Monday, September 01, 2003



اين هم خبری که می تونه مورد علاقه دوست داران داستانهای علمی تخيلی از جمله اعضای باشگاه بعد هفتم باشه ( من از خوانندهای پروپا قرص شون هستم) :
نخست وزير ژاپن در ديدار اخير خودش از جمهوری چک همراه عجيبی رو برده بود که باعث تعجب و حيرت ميزبان و بقيه جهانيان شد. اين روبات 4 فوتی ( تقريبا يک متر و بيست سانتيمتری) به اسم آسيمو ( آدم رو ياد ايزاک آسيموف می اندازه ) که ساخت هوندا ست در مجلس شام رسمی به گرمی با نخست وزير چک سلام عليک و احوال پرسی کرد و با گفتن جوک مهمانها را مشغول کرد و نهايتا از حاضران خواست به سلامتی ژاپن و جمهوری چک و روابط دوستانه بين انسانها و رباتها شامپاين خود را بنوشند ( گرچه خودش به دليل نداشتن سن مجاز از اينکار امتناع کرد). همينطور در ملاقاتی از موزه پراگ دسته گلی تقديم نيم تنه کارل کاپک نمايشنامه نويس فقيد چک کرد که در سال 1921 برای اولين بار کلمه روبات را ابداع و در نمايشنامه خود به کار برد.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

اگر مايليد عکس های مطرح يک عکاس ايرانی در مسابقات عکاسی رو ببينيد اين لينک پايين رو کليک کنيد
Guardian Unlimited | Gallery | Citigroup Private Bank photography prize 2002

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

سلام دوستان . ممنونم از پيغامهاتون و ببخشيد که دو سه روزی غيبت داشتم . يک کمی سرم شلوغ شده که سعی می کنم زودتر کارها رو انجام بدم و باز هم در جمع شما باشم

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?