بابا و دخترش

بابا و دختراش

Friday, June 27, 2003

از ماجرا های استراليا: مستاجری که به دليل پاره بودن موکت بزمين خورده بود از صاحبخانه شکايت کرد و دادگاه رای به پرداخت يک مليون و دويست هزار دلار خسارت به او داد. ( البته کل ماجرا چيزی حدود 10-12 سال طول کشيد)

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin



از مسافرت که آمديم مامان نيلوفر سرما خورد . حالا هم خود نيلوفر سرما خورده . توی اينجور مواقع بی نهايت مظلوم می شه و کلی دلمون براش می سوزه . چند شبه که ساعت های 3-2 صبح بيدار می شه و نمی تونه بخوابه . می آد سراغ من و می گه:" بابا برام داستان بگو. "
+ داستان چی ؟
- داستان انگور و منگول { مقصودش شنگول و منگوله }
+ يکی بود يکی نبود ....

معمولا هم داستان کارساز نيست و برای اينکه لااقل مادرش بتونه استراحت کنه می ريم برای ديدن کارتون . پريشب يکی از نوار های قديمی رو گذاشته بودم داستان سندباد و غول جادو بود به روايت جديد با اسم جديد The Return of Jafar

ماجراش برای من هم جالب بود . دنباله فيلم هم يک کمی از فيلم Romancing the Stone بود که کلی خنديدم يک مجموعه کاملا مناسب برای اون وقت خاص. صبح که مادر نيلوفر بيدار شد تنها کاری که تونستم بکنم اين بود که بگيرم بخوابم ( يعنی در حقيقت شيفت مون عوض شد ) .


| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, June 26, 2003


امروز صبح زود آمدم بيرون تا يک سري به دريا بزنم. من عاشق تماشاي دريا توي صبح زود هستم. آرامشي رو که ديدن طلوع خورشيد توي طبيعت زنده مثل کوه و جنگل و دريا به آدم مي ده رو نمي شه با هيچ چيز ديگه مقايسه کردهواي سپيده دم اوکلند در اين موقع سال لطيف و سرده نه اونقدر سرد که دندونهاي آدم به هم بخوره ولي پوشيدن يک بالاپوش سبک رو واجب مي کنه! چون امروز تعطيل آخر هفته است هنوز شهر خسته از شب نشيني جمعه شب در خواب نازه و به غير از من و چند تا توريست سحر خيز ديگه کسي اينجا نيست البته فروشنده هاي فروشگاههاي ۲۴ ساعته رو هم نبايد از ياد برد جايي که مي شه اکثر چيزهاي ضروري رو هر موقع شبانه روز اونجا پيدا کرد و اين موقع صبح هيچ چيزي ضروري تر از يک ليوان قهوه داغ با يک تکه کيک نيست!

خليج اوکلند جاي خوبيه براي تماشاي انواع و اقسام قايق ها و کشتي ها از قايق هاي کوچک سرخپوستي (کاياک) گرفته تا کشتي هاي مدرن امروزي. يکي از بزرگترين کشتي هايي که امروز من اينجا ديدم يک کشتي بادباني ۷۲ ساله ايتاليايي است به اسم Amerigo Vespucci که براي مدتي در اوکلند لنگر انداخته و روز هاي تعطيل مي شه براي بازديد واردش شد. براي من جالب بود که اين کشتي تونسته از ايتاليا تا اينجا رو ۶ ماهه سفر کنه . اين کشتي سفرهاي زيادي رو به دور دنيا داشته که نمونه اش رو اين پايين مي بينيد:

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, June 24, 2003

خوب مسافرت چند روزه ما به خوبی و خوشی به آخر رسيد و دوباره برگشتيم سر خونه خودمون . درسته که گفتند هيچ جا خونه خود آدم نمی شه. اما سوغاتی ها :

1- چون ميل باکس قبلی به شدت پر شده بود و از طرفی هم دلم نمی آمد ايميل های قشنگی رو که در اين مدت ار دوستان خوب وبلاگستان گرفته بودم پاک کنم يک ميل باکس جديد اضافه کردم البته ميل باکس قبلی رو هم هنوز دارم ولی دير به دير به اش سر می زنم.

2- لينک های کنار صفحه رو هم کمی دستکاری کردم

ديدم که جناب کاريکاتوريست پيغام خدا حافظی نوشته دلم نيومد لينک اش رو غير فعال کنم چون قول داده دوباره با يک وبلاگ ديگه ظاهر بشه منتظر اون موقع می مونم.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, June 12, 2003


اين بلاگر هم بلاخره وبلاگ ما رو جديد کرد بنابراين اگه خطا يآ اشکالی در اين صفحه هست به بزرگواری خودتون ببخشيد. راستی يک چند روزی می رم مسافرت انشاالله وقتی برگشتم بيشتر می نويسم.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, June 05, 2003

يک مرد نيوزيلندی به نام Bruce Simpson ادعا کرد که در خانه خود يک موشک کروز دست ساز درست کرده است. او که به هيچ وجه يک تروريست نيست اقدام خود را برای آگاه کردن دولت از امکان ساخت راحت يک موشک کروز دست ساز توجيه کرد.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?