امروز وبلاگ من 4 ساله شد.توی این 4 سال تلخ و شیرینی های زیادی رو توی وبلاگستان دیدم. چیزهای زیادی یاد گرفتم و گاهی هم تونستم تاثیر گذار باشم. یکی دوبار تعداد خوانندهای وبلاگ به شدت بالا رفت به خصوص توی
موضوع آمار انتخابات که گویا هم به اش لینک داده بود. در بقیه موارد بیشتر خواننده های وبلاگم رو دوستانی تشکیل می داد که به نوعی می شناختم شون .این آرزوی من بوده که یک روز همه خواننده هام رو بشناسم و از نظرات شون آگاه بشم ولی خوب هنوز که نشده.
توی سال گذشته خیلی گرفتار کارهای دیگه بودم و کمتر به وبلاگ نویسی رسیدم ولی اون مواقعی هم که آمدم حسابی پر چونگی کردم. به قول
بابای اروند( که اون هم امروز سالگرد عروسی شون رو جشن گرفته) بیشتر از آنکه در باره نیلوفر بنویسیم در مورد احمدی نژاد می نویسیم . چکار کنم که شدیدا" دغدغه آخر و عاقبت کار رو
داشته و دارم ولی خوب این دفعه رو با یکی از جدید ترین شیرین کاری های نیلوفر تموم می کنم
با نیلوفر داشتیم کارت های تبریکی رو که برای همکلاسی هاش خریده بودیم می نوشتیم. من اسم های دوستاش رو براش می گفتم و اون هم کارت و پاکت اش رو می نوشت. اسم یکی از دوستاش Landonهه ولی دیدم نیلوفر موقع نوشتن پاکت رو سر و ته گرقته بوده و خونده می شه uopuel ازش پرسیدم:
من - نیلوفر کی پاکت ها رو میده به دست بچه ها؟
نیلوفر- ما پاکت ها رو می ذاریم توی میل باکس کلاس بعد ژوزف می آد اونها رو بر می داره و می خونه و می دهه دست هر کسی
من- تصور کن ژوزف این پاکت رو اینجوری گرفته و داره دنبال uopuel می گرده :-) :-)
با ابنکه ساعت از 9:30 هم گذشته بود دوتایی چنان به خنده افتادیم که نزدیک بود دلدرد بگیریم