چندوقت پیش تلویزیون برنامه ای داشت درباره کتاب "راز داوینچی" و ادعایی که در اون درباره مسیح شده بود. برنامه جالبی بود . کسانی که کتاب رو خوندند یا حتی اگه مثل من فقط قسمت هایی از اون رو خوندند می دونند که این کتاب یک رمانه و خیلی جالب بود که ماجرای اون این همه طرفدار و منتقد پیدا کرده.( هفته پیش سعی کردم کتاب اش رو از کتابخانه شهر قرض بگیرم ولی دیدم که بیش از 500 نفر برای اون نوبت گرفته اند درحالیکه 70 نسخه از اون کتاب توسط کتابخانه خریده شده)اونچه که بیشتر مطالب برنامه رو می پوشوند ادعای دان براون در این کتاب درباره ارتباط مریم مجدلیه و مسیح به عنوان زن و شوهر بود و تحقیقات مجری شبکه abcnews که حتی تا دیر صهیون هم رفته بود ولی با این وجود این کتاب هنوز هم برای من یک رمان سرگرم کننده است برای شما چی؟

این هم کیک تولد به همراه مراحل یخت اش برای علاقمندان . خوشمزه بود مگه نه ؟

این یاداشت رو مریم آسمان آبی برام گذاشته :
6.
سلام بابای نیلوفر
بابا امروز تولدتون بود..23 ؟.مبارک

اگه میشه یه خرده قسمت نیلوفر وب لاگتونو بیشتر کنید


مریم | Homepage | 04.11.04 - 7:40 pm | #

-----------------------
آدم می مونه که چجوری جواب این همه محبت رو بده . آره عزیزم دیروز سالروز تولدم بود. قصد نداشتم که امسال درباره اون چیزی بنویسم ولی یادم نبود که دوستای خوبی مثل تو اون تاریخ رو فراموش نمی کنند.
طبق یک عادت قدیمی توی خونه ما ، صبح با آهنگ تولدت مبارک نیلوفر و مامانش بیدار شدم و بعدش هم مراسم روشن کردن شمع و فشفشه و عکس و تفصیلات وصبحانه مفصل. برنامه روزانه طبق معمول به دلیل گرفتاری های من به شیوه هر روزی گذشت ولی غروب رو با هم رفتیم به گردشو قدم زنی. شام رو هم مهمون نیلوفر و مامانش بودیم در یکی از رستورانهای قشنگ اطراف. جالبه که نیلوفر اصرار داشت همه برنامه ها مطابق روال پیش بره مثلا می گفت 3 بار باید بگید هیپیپ هورای ،هیپیپ هورای ،هیپیپ هورای و بعدش کیک رو بخوریم( دیروز شیرمون تموم شد وبه خاطر تعطیلات ایستر هیچ مغازه ای این دور و برا باز نبود که بشه کیک رو خرید ولی قراره کیک رو امروز بپزیم ) . بعضی وقتها توضیح دادن بعضی چیزا برای بچه ها خیلی سخته ، بهتره بی خیال اش بشید مثلا وقتی که برای قدم زدن می رفتیم بیرون همه اش می پرسید کجا می ریم ؟ چه کار می خواهیم بکنیم؟ و ... به قول مامان نیلوفر دیگه با آمدن بچه ها آدم حسرت یکی دو دقیقه تنهایی و کنار هم نشستن رو می خوره. بعداز شام هم به شنیدن پیغام های تبریکی که از اینسر و آونسر دنیا رسیده بود گذشت و اگر خوابم نبرده بود دلم می خواست فیلم دکتر ژیواگوی جدید ( محصول 2002) رو که از کانال 9 پخش می شد ببینم که نشد ( اگر کسی دیده برام بنویسه که نسبت به ورژن قبلی اش چقدر فرق داشت ) ولی با این روالی که تلویزیون های استرالیا دارند حتما به زودی تکرار اش رو می گذارند.

عشق پیری گر بجنبد سر به آسمان زند...

از هر دری سخنی:
1- ویروس آنفولانزای وبلاگی با سرعت نور در وبلاگستان در حال پخشه بعد از هاله ( بانوی آفتابی) که مدتی خواننده های وبلاگ شو در خماری گذاشته امروز هم فروغک وبلاگستان در متنی کاملا مشکوک نشانه هایی از این عارضه رو نشون داده بود. گرچه به چلنج گرفتن فلسفه وجودی وبلاگستان هم درقالب یاس فلسفی نسبت به وبلاگ نویس از جمله موارد مطرح شده فروغ می باشد ولی شواهدی از نفوذ این ایده از منبع دیگری هم می باشد. متخصصین امر عمده عوارض آنفولانزای وبلاگی را بی میلی به نوشتن وبلاگ در عین عطش زیاد به خواندن آنها می دانند که با مدتی استراحت و تزریق ویتامین های ک (کامنت) و آ (احوال پرسی) و تا حد زیادی بر طرف می شود.


2- در بحث روابط بین اللملل، انتشار متن SMS های جناب دیدوید بکهام با دستیار مونث سابق اش نشان داد روش های دیگری هم برای شروع یک بحث نچندان عادی غیر شغلی هم وجود دارد: گوشه هایی از این مذاکره برقی به قرار زیر است :

David Beckham : When u start your job? (Rebecca left sports agents SFX in November) Rebecca Loos: Sign contract next week. Can’t stop smiling jumping around. DB: Happy for you. If you have any jumping around to do come here. RL: Where? DB: At the hotel? RL: Which? DB: Same one as last time - but a lot of press today might not be a good idea. Maybe next time. RL: OK will stop jumping and save it for when I see you and just keep smiling till then. DB: OK, you need to save all that energy for ****. (سانسور از منبع اصلی است به گیرنده های خود دست نزنید) RL: Is it ****. DB: Very, very ****, thinking of your **** and the *****. RL: Remember the last time your tongue was all over me I have never **** so hard. DB: Now I am doing something, thinking about your ****. RL: ******* your ****, feeling you **** deep down my ****** DB: Can’t wait for that. When can we do this and where? RL: It’s difficult. You know best. Me always free. DB: OK we have to try.

هر چند که خبر ظهور فوری و مهربانانه جناب دیوید بکهام و همسرش ویکتوریا بکهام در جلوی دوربین های خبرنگاران نشان داد که با وجود همه موانع و مشکلات این عشق است که همیشه می ماند بخصوص اگر عدو هم سبب شود.

3- در بحث اخبار داخلی ، رسانه های استرالیا از خطرهایی که عید و مراسم ایستر برای انسانها و همچنین حیوانات خانگی دارند نوشته اند که طبق معمول فقط باعث تاثیر در رفتار اعضای محترم انجمن حمایت از حیوانات خواهد شد.

4- خبر نایل شدن سایت Pig Brother به رکورد 1.5 میلیون هیت در دو هفته که آن را در زمره یکی از پرببینده ترین سایت ها قرار داد مجددا نشان داد که ایده خانه شیشه که وبلاگستان هم بر اساس آن بنا شد بسیار خریدار دارد حتی اگر برای یک سایت آموزشی کودکان باشد. این سایت که خیلی ها اون رو با برنامه معروف Big Brother اشتباه گرفته بودند تشکیل شده از تصاویر مستقیم و 24 ساعته از دو دوربین مخفی که در محل زندگی تعدادی گراز وحشی کار گذاشته شده و مردم را از رفتارها و عملکرد روزانه آنها آگاه می کنه.

5- در بحث اخبار تکنولوژیک ، امکانات جدید سایت وبلاگنویسی http://www.20six.co.uk/ ازجمله بهبود خدمات فتوبلاگ و موبایل بلاگ آن باعث شور و نشاط فراوان در دنیا شد و از الان تاثیرات آن را می توان به وضوح دید. از گذاشتن عکس هایی در رزولوشن 1632 x 1224 در وبلاگ گرفته . تا عکس های واقعی از صحنه جنایت و آدم کشی در مهمانی ( برای کسانی که قلب ضعیفی دارند توصیه نمی شود)
همچنین کارشناسان از امکان بکارگیری این تکنولوژی در معرفی ستاره های پاپ نوظهور ( از جمله بانوی مهتابی) نظراتی را مطرح کرده اند.

"من به صراحت عرض مى كنم، بسيارى از دعواهايى كه امروز در جامعه ما وجود دارد، دعواى ميان دين و بى دينى نيست ميان ليبراليسم و فاشيسم است
جوانان را يك مشت سوسول خطاب كردند، دانشگاهيان را منحرف به حساب آوردند و خشونت زور و برخورد را به كاربردند تا آنچه مردم ازبخشى ازآنان گرفته بودند، بازپس گيرند"

حرف های خاتمی دوباره به یادم آورد که در مملکت ما چه خبره. می دونم که یک عده ای نسبت به اش چه احساسی دارند . حتی خودش هم اونها را گفته ولی من هنوز هم اون یک ذره امیدم رو از دست ندادم. یک سری به اش بزنید
***
راستی می دونستید اینجا توی وبلاگستان یک رئیس جمهور دیگه هم داریم . جالبه که اون هم تازگی حرف های عجیبی زده اونجا رو هم باردید کنید بد نیست

روز جالبی است امروز: روز 4 ام از ماه 4 ام از سال 2004 که معمولا اینجوری می نویسندش 04/04/04. گویا تا 7-8 سال دیگه این بازی ادامه داره. امروز رو هم قراره که به جمع ایرانی ها دیگه بیوندیم برای مراسم 13 بدر که هر سال اینبجا با یکی دو روز تاخیر در نزدیکترین آخر هفته به اون روز انجام می شه(البته من و نیلوفر و مامان اش منتظر این تاخیر نشدیم و همون روز سیزده بدر واقعی سیزده رو بدر کردیم و سبزه رو به آب انداختیم و انار حسابی هم خوردیم ) . توی ویلاگ صفا مردی از لوس آنجلس هم دیدم که برنامه های مفصلی در اونجا تدارک دیده شده بود و باز هم طبق یک سنت قدیمی ایرانی ها دو گروه شدند و یک عده این یکشنبه رو جشن گرفتند و عده دیگه اون یکی رو خوب اینجا هم بایستی همه ویژگی ها یکجا دید!به قول هودر این هم غرغر آخر.

تقویم تاریخ
در چنین روزی در دنیا این اتفاقات مهم رویداده است
1- در اول آوریل سال 1978 یک کوه یخ بزرگ از اقیانوس به سمت خلیج سیدنی حرکت کرد که باعث تعجب و حیرت حاضرین شد

2- در آوریل 1998 مجلس ایالتی آلاباما درباره مقدار عدد پی رای گیری نمود که بر اساس آن مقدار عدد پی از 3.14 یه 3.00 تغییر پیدا کرد

3- در آوریل 1998 Burger King برای اولین بار برگر های مخصوص خود را برای چپ دستان ارائه کرد . این ساندویچ ها از مخلفاتی کاملا مشابه با ساندویچ های معمولی درست شده بود که فقط 180 درچه تغییر جهت داده بودند

4- این رشته سر دراز داره ...
علت این همه رویداد جورواجور و عجیب فقط وقوع شون در اول آوریله که بر طبق یک سنت قدیمی روز شوخی و دروغ های عجیب غریبه چالبه که هر 4 سال یکبار این روز مصادف با 13 بدر خودمون می شه و لابد همه هم ماجرای دروغ سیزده رو تا حالا شنیدند.
راستی می دونستید اهالی لرستان به جای سیزده، چهارده رو بدر می کنند ؟! ( به نظر شما اینم دروغ سیزدهه ؟)