این یاداشت رو مریم آسمان آبی برام گذاشته :
6.
سلام بابای نیلوفر
بابا امروز تولدتون بود..23 ؟.مبارک
اگه میشه یه خرده قسمت نیلوفر وب لاگتونو بیشتر کنید
مریم | Homepage | 04.11.04 - 7:40 pm | #
آدم می مونه که چجوری جواب این همه محبت رو بده . آره عزیزم دیروز سالروز تولدم بود. قصد نداشتم که امسال درباره اون چیزی بنویسم ولی یادم نبود که دوستای خوبی مثل تو اون تاریخ رو فراموش نمی کنند.
طبق یک عادت قدیمی توی خونه ما ، صبح با آهنگ تولدت مبارک نیلوفر و مامانش بیدار شدم و بعدش هم مراسم روشن کردن شمع و فشفشه و عکس و تفصیلات وصبحانه مفصل. برنامه روزانه طبق معمول به دلیل گرفتاری های من به شیوه هر روزی گذشت ولی غروب رو با هم رفتیم به گردشو قدم زنی. شام رو هم مهمون نیلوفر و مامانش بودیم در یکی از رستورانهای قشنگ اطراف. جالبه که نیلوفر اصرار داشت همه برنامه ها مطابق روال پیش بره مثلا می گفت 3 بار باید بگید هیپیپ هورای ،هیپیپ هورای ،هیپیپ هورای و بعدش کیک رو بخوریم( دیروز شیرمون تموم شد وبه خاطر تعطیلات ایستر هیچ مغازه ای این دور و برا باز نبود که بشه کیک رو خرید ولی قراره کیک رو امروز بپزیم ) . بعضی وقتها توضیح دادن بعضی چیزا برای بچه ها خیلی سخته ، بهتره بی خیال اش بشید مثلا وقتی که برای قدم زدن می رفتیم بیرون همه اش می پرسید کجا می ریم ؟ چه کار می خواهیم بکنیم؟ و ... به قول مامان نیلوفر دیگه با آمدن بچه ها آدم حسرت یکی دو دقیقه تنهایی و کنار هم نشستن رو می خوره. بعداز شام هم به شنیدن پیغام های تبریکی که از اینسر و آونسر دنیا رسیده بود گذشت و اگر خوابم نبرده بود دلم می خواست فیلم دکتر ژیواگوی جدید ( محصول 2002) رو که از کانال 9 پخش می شد ببینم که نشد ( اگر کسی دیده برام بنویسه که نسبت به ورژن قبلی اش چقدر فرق داشت ) ولی با این روالی که تلویزیون های استرالیا دارند حتما به زودی تکرار اش رو می گذارند.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home