بابا و دخترش

بابا و دختراش

Friday, March 28, 2003

ممکنه شش ماه ديگه برای يک هفته برم چين. امروز که داشتم کارهای مقدماتی اون رو انجام می دادم يکی از دوستان سابقا چينی ام سر رسيد و وقتی از ماجرا خبر دار شد پيشنهاد کرد که چند کلمه ای ماندارين(زبان چينی) يادم بده . فعلا فقط 2 کلمه ياد گرفتم اينجا می نويسم که يادم نره . شما هم اگه خواستيد با من همکاری کنيد:البته هنوز خط شون رو بلد نيستم
How are you? = NIHowMa
Hello=NiHow

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, March 27, 2003

غيبت وبلاگی من در زمان سال نو باعث نگرانی بعضی از دوستان شد . اين يادداشت را که برای يکی از دوستان نوشته ام اينجا می گذارم تا بقيه دوستانی رو هم از نگرانی در بيارم. در ضمن اين آخر هفته رو تا سيزده ِبَدر داريم ميريم ِبَدر . سعی می کنم با دست پر برگردم. به قول اي کي يو " زود بر می گردم."

آريوی عزيز سلام
سال نو مبارک. ممنونم که پرسيده بودی ولی بايد بگم که برای من اتفاق خاصی نيفتاده بود فقط اينترنت نداشتم با اين اينترنت های مجانی کتاب خونه ها هم اصلا نمی شه کاری کرد حتی نتونستم ايميل های تبريک را جواب بدم. در هر حال خودم هم ناراحتم که نتونستم امسال عيد رو در وبلاگستان حاضر باشم و اميدوارم که شما ها دوستای خوبم هم اين مشکل را ببخشيد . انشاالله سالهای بعد جبران می شه.
موفق باشی و شاد

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

امروز با چندتا وبلاگ جديد آشنا شدم :
1- نامه ها که در حقيقت يک مکاتبهonline بين دو دلداده در دو سر کره زمين
2- آنسوی اقيانوس ها
3- English Town
4- مسابقه با مسما ترين اسم وبلاگ
5- سرزمين آفتاب - که روزنوشته های يک خانم ايرانی به اسم هاله است که در سيدنی با شوهر انگليسی و دختر و سگ شون زندگی می کنند و الحق قلم شيوايي هم داره.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Wednesday, March 26, 2003


سلام . سال نو مبارک . ببخشيد که شما و چلچله ها رو در شروع سال نو تنها گذاشتم هرچند که خيلی برای شروع سال در وبلاگم برنامه ريزی کرده بودم ولی به دليل مشکلاتی که برای اينترنتم پيش آمد اصلا نتونستم کاری بکنم. همين الان هم که موقتا اوضاع درست شده دارم با عجله اينها رو می نويسم که نکنه دوباره قطع بشه. شايد اين تنها سالی بود که در اين چند سال اخير که سال نو رو از اينترنت دور بودم ولی در عوض تونسنم بيشتر در کنار نيلوفر و مامانش باشم هر چند که فکر شما و چلچله ها و همه دوستان عزيزی که ايميل تبريک زده بودند و هم اونهايي که ايميل تبريک شون به دليل پر شدن ميل باکس من برگشت خورده بود هم از ذهنم خارج نمی شد. برای همه شما آرزوی سالی خوش و خرم به همراه يک دنيا خوشی و سلامتی دارم . اين هم پيشکش تبريک بهار و به همراه صدای بهار.

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

مجله جديدی به اسم فروغ به دنيای وبلاگستان پا گذاشته که برای من ياد آور دوستی گريزپا ست به همين نام. هر چند که هنوز آشنايي چندانی با آنها ندارم ولی اميدوارم که پديده جالبی در دنيای مجازی ما باشد:

فروغ عزيز سلام!

مدتها قبل وبلاگستان فروغکی داشت طناز و رفيق باز که دوستانی از هر رنگ و هر جنس را دور خودش جمع کرده بود، اما ناگهانی گذاشت و رفت. بعدها ديدم که خانه اش را هم آتش زد و خاکسترش را به آب ريخت. گويي فراموش کرده بود که با اين کارش صد ملک دلی را به آتش می کشد که ملکِ صدها دل بود! هر چه بود تمام شد و رفت هيچ کس هم چيزی نگفت. آخر امروز هر کسی صاحب خانه شيشه ای خودش است و حق ندارد پايش را از گليم اش درازتر کند. اين موضوع گذشت و گذشت تا آن که به مدد يکی از خوانندگان به صفحه شما رسيدم. ديدن نام فروغ در بالای آن نويدی بود به يافتن آن دوست گريزپای ناآرام. گرچه شکی بيش نبود، ولی هنوز هم اميدبخش است. امروز که دعوت تو را برای پيوستن به شما و نوشتن از بهار ديدم با وجود آنکه از کارهای گروهی وبلاگستان دل خوشی ندارم، ولی نتوانستم دست گرم تان را که به دوستی دراز شده بود، ناديده بگيرم و بگذرم. پس دوستان من سلام!

بابای وبلاگ بابا و دخترش

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Thursday, March 13, 2003

در حاليکه صدای آمدن بهار توی خونه های ايرانی ها کم کم داره شنيده می شه اينجا بيشترين نگرانی مردم شروع جنگيه که ممکنه منجر به جنگ جهانی سوم بشه . ديروز که همکار بغل دستيم پرسيدم چه خبر گفت هيچی فقط اميدوارم که جنگ سريع و کم خونريری باشه ! گويا اينها هم باور کردند هيچ گريزی از اين جنگ نا ميمون نيست. جنگی که می تونه هر لحظه دامن بقيه کشور های منطقه رو هم بگيره! جديد ترين خبری که اين چند روزه بحث های زيادی رو به دنبال داشته خبر استعفای اعتراض آميز يکی از ماموران امنيتی استراليا است که به دليل مخالفت اش با جنگ عراق استعفا داده

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

Tuesday, March 04, 2003

زهره می گه : "به هم دوره ايهای شريف استراليايی سپرده بودم حيوونای استراليا رو نشونم بدم. امروز جنازه يه نوعش و نشونم دادن. هنوز اعصابم خورده. به اينا می گن حرف گوش کن"
حالا زهرا می نويسه "... مجبور شدم برم دانشگاه شريف که استاد رو ببينم! آخرش من نفهميدم اين همه که از شريف حفاظت ميکنن به چه خاطر هست! باور کنين سازمان انرژي اتمي رو هم اين طوري حفاظت نميکنن! دم در اولش به نگهبونه گفتم که ميخوام (خداي نکرده!! ) مهمون بشم و ميخوام برم واحدا رو ببينم! اولش هيچي نگفت، يه کم که رفتم تو پرسيد: از کدوم دانشگاهي؟! تا گفتم دانشگاه تهران، تندي گفت: نه خانوم بايد کارت بذارين و حتما هم بايد با کسي کار داشته باشيد! اه چقدر اعصابم خورد شده بودها! گفتم بابا من که نميخوام اينجا رو بهم بريزم!( همون لحظه چند تا آقا در حال وارد شدن بودن!) من هم با عصبانيت گفتم: من که نيومدم نابغه هاي شما رو تير باران کنم!!! ..."

سومی کيه ؟

******************
امروز روز جالبيه توی تقويم ها 03 /03/03 برای همين
چلچله ها شاد باشيد و يادتون باشه تا آمدن بهار17 روز ديگه مونده

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?