بابا و دخترش

بابا و دختراش

Wednesday, October 23, 2002

توی اين چند روز دوستای زيادی ميلاد امام زمان رو توی وبلاگ هاشون تبريک گفتند من هم اين عيد نويد بخش رو به همه اونها و بقيه معتقدان به منجی عالم تبريک می گم. حتما شما هم می دونيد که اين اعتقاد به منجی آخر الزمان منحصر به شيعيان نيست بلکه بشارت آمدن منجی موعود در کتب مسلمانهای اهل تسنن وهمينطور يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان و حتی هندوها و بوميان امريکا از قديم الايام وجود داشته است و و اين اشاره به جهانی بودن ماموريت ايشان می کند. جالب اين است که همه اين اديان نشانه هايي کمابيش مشابه از ايشان ارائه می کنند. با اين وجود پيروان اين اديان در اين مورد بسيار با هم اختلاف دارند و معتقدند ديگران در خطا و اشتباه بسر می برند و تنها آنها هستند که همه واقعيت و حقيقت را می دانند و ديگران راه به صلاح و نجات ندارند در حاليکه اين موضوع برخلاف گفته های قرآن کريم( سوره بقره آيه 63) و ديگر کتب آسمانی است.
در تاريخ نوشته شده که وقتی که مسيح (ع) رسالت اش را اعلام کرد يهوديان او را انکار کردند در حاليکه مدتهای مديدی بود که به انتظار ظهور او نشسته بودند( اگر به انجيل يوحنا فصل اول آيات19 -26 مراجعه کنيد به روشنی می بينيد که يهوديان در زمان ظهور مسيح (ع) در انتظار 3 پيامبر در آينده بودند :1- شخصی چون الياس پيامبر 2- مسيح موعود 3- پيامبر خاتم ). و در کتب انها تمامی نشانه های منحصر بفرد مسيح ( از قبيل ولادت نوزادی توسط يک باکره و نسب خانوادگی او و محل اعلام رسالت اش و ويژگی های اخلاقی و ذاتی او ) موجود بود و هنوز هم هست با اين حال وقتی او رسالت اش را که در حقيقت تاييد و تحکيم رسالت موسی (ع) بود آشکار ساخت يهوديان و بخصوص حاکمان و عالمان آنها او را انکار کردند و حتی به اين هم بسنده نکردن و با او به دشمنی برخواستند و قصد نابودی او را کردند.



انجيل يوحنا فصل اول آيات19 -25


روزي سران قوم يهود از شهر اورشليم ، چند تن از كاهنان را نزد يحيي فرستادند تا بدانند آيا او ادعا مي كند كه مسيح است يا نه! يحيي ، روشن و بي پرده اظهار داشت : نه ، من مسيح نيستم .
پرسيدند : خوب ، پس كه هستيد؟ آيا الياس پيغمبريد؟
جواب داد : نه!
پرسيدند : آيا شما آن پيغمبر نيستيد كه ما چشم به راهش مي باشيم ؟
باز هم جواب داد : نه!
گفتند : پس به ما بگوييد كه هستيد تا بتوانيم براي سران قوم كه ما را به اينجا فرستاده اند ، جوابي ببريم.
يحيي گفت: چنانكه اشعياي نبي پيشگويي كرده ، من صداي ندا كننده اي هستم كه در بيابان فرياد مي زند :
اي مردم ، خود را براي آمدن خداوند آماده سازيد.
سپس ، افرادي كه از طرف فرقه ”فريسي“ ها آمده بودند ، از او پرسيدند : خوب ، اگر شما نه مسيح هستيد ، نه الياس و نه آن پيغمبر ، پس چه حق داريد مردم را غسل تعميد دهيد؟
يحيي گفت : من مردم را فقط با آب غسل مي دهم، ولي همين جا در ميان اين جمعيت ، كسي هست كه شما او را نميشناسيد. او بزودي خدمت خود را در بين شما آغاز مي كند. مقام او بقدري بزرگ است كه من حتي شايسته نيستم كفشهاي او را پيش پايش بگذارم.


مشابه همين واقعه در مورد بعثت پيامبر اسلام اتفاق افتاد و يهوديان مدينه که پيش از اعلام رسالت پيامبر اسلام به بقيه فخر می فروختند که اينجا شهر پيامبری است که بر طبق بشارتهای تورات مبعوث می شود زمانی که ديدند آن حضرت بر خلاف تصورشان نه از ميان يهوديان بلکه از بين اعراب مبعوث شد ان حضرت را انکار کردند در حاليکه به شهادت قرآن( سوره بقره آيه 147) مشخصات آن حضرت را چون ويژگی های فرزندان خود می شناسند ولی حق را انکار کردند ورسالت آن حضرت را تکذيب کردند. همينطور در جريان مباهله عين همين واقعه را برای مسيحيان نجران می بينيم.
حال سوال اينجا است که آيا از بين اين همه منتظران مهدی (ع) آيا واقعا در صورت ظهور ايشان کسی هست که به اوامر او گردن نهد و يا اينکه همانند امت های قديم با ايشان به مجادله بر می خيزند که دين جدت همين است که ما می گوييم و در همه اين سالها به آن عمل می کرديم نه آنکه تو قصد اجرايش را داری! والله اعلم


ـ پيامبر خدا(ص ) : بزودى روزگارى بر امت من فرا مى رسد كه از قرآن جز نوشته هايش و از اسلام جـز نـامـش بـاقـى نـمـى مـانـد خـود را مـسـلـمـان مـى نـامـند در حالى كه دورترين مردم از اسـلامـنـد,مـسـجـدهـايـشـان آبـاد اسـت امـا از هـدايـت خـراب (و تـهـى )مـى بـاشـدـاـن زـج فقيهان (ودين شناسان )آن روزگاربدترين فقيهان زير اين آسمان كبودند, فتنه و گمراهى از آنها بر مى خيزد و به آنها باز مى گردد.

ـ بـزودى روزگـارى بـر مردم فرا مى رسد كه در آن , حكومت جز با كشتار و خود كامگى و ثروت وتوانگرى جز با غصب و بخل ورزى و محبت جز باكنار گذاشتن دين و پيروى از خواهشهاى نفس به دست نيايد پس ,هر كس آن زمان را درك كند و با آن كه مى تواند توانگر شود بر فقر و تهيدستى صبركند و با آن كه مى تواند محبت را به دست آورد, بر بغض و نفرت (مردم ) شكيبايى ورزد و با آن كـه مـى تـوانـد قـدرت به چنگ آورد, بر ضعف و بركنارى از قدرت صبر كند, خداوند ثواب پنجاه صديق ازصديقانى كه مرا تصديق كرده اند به او عطا خواهد كرد.

ـ بـزودى در آخـر الـزمـان عـلمايى مى آيند كه مردم را به دل بركندن از دنيا مى خوانند, اما خود زهـدنـمـى ورزنـد به آخرت ترغيب مى كنند و خود بدان رغبت نمى كنند از وارد شدن به دستگاه حكمرانان نهى مى كنند, اما خود از اين كار خوددارى نمى ورزند از تهيدستان دورى مى كنند و به ثروتمندان نزديك مى شوند اينان , همان جباران دشمن خدا هستند.

ـ بـزودى زمـانـى بـر امتم فرا مى رسد, كه از علمايشان , همچون گوسفند از گرگ , مى گريزند خـداى تـعـالـى آنـهـا را بـه سه چيز گرفتار كند : اول اين كه بركت را از اموال ايشان مى گيرد دوم اين كه پادشاهى ستمگر را بر آنان مسلط مى گرداندو سوم اين كه بى ايمان از دنيا مى روند.

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : زمانى بر امت من مى آيد كه زمامدارانشان ستمگرند و علمايشان طمعكارو عـابـدانـشـان ريـاكار و بازرگانانشان رباخوار و زنانشان در پى زيور دنيا و پسرانشان در تزويج در چنين روزگارى (بازار) امت من , مانند كسادى بازارها, كساد و بى رونق است .

ـ روزگـارى بـر مـردم بـيايد كه قرآن در دلهاى مردم كهنه و فرسوده شود, همچنان كه لباسها بربدنها كهنه و فرسوده مى شود.

ـ زمانى بر امت من بيايد كه علما را جز به لباس نيكو نشناسند و قرآن را جز به صداى خوش و خدا را جـز در مـاه رمضان عبادت نكنند پس , هرگاه چنين زمانى فرا رسد, خداوند فرمانروايى بر آنان مسلط گرداند كه نه علم دارد و نه بردبارى و نه رحم .



ـ امام على (ع ) : بزودى زمانى بر شما فرا مى رسد كه در آن زمان اسلام واژگون مى شود, همچنان كه ظرف واژگون مى شود و آنچه در آن است مى ريزد.

ـ امـام عـلـى (ع ) : بـزودى زمـانى بر شما مى آيد كه در آن زمان چيزى ناپيداتر از حق , و پيداتر از باطل ,و شايعتر از دروغ بستن به خداى تعالى و رسول او (ص ) نيست

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?