بابا و دخترش

بابا و دختراش

Tuesday, October 01, 2002


: چند وقت پيش يکی از دوستان آدرس وب سايت محمد اصفهانی رو به من داده بود و نظرم رو درباره يکی از کليپ های اون پرسيده بود که جوابش رو اينجا می آرم.
ممنونم از آدرسی که داده بودی تمام کليپ هايي رو که توی اون صفحه بود شنيدم . من هم با اون تا حدودی هم عقيده ام همه اين کارها برای يک لقمه نونه .اگه زندگی نامه چارلی چاپلين رو بخونی می بيني که از شروع زندگی اش چه چهره تلخ و تاريکی رو مجسم می کنه . سالهای بعد ازجنگ اول در انگلستان. بی کاری و فقر در شهری مثل لندن و زندگی با مادر و برادری که شغلی نداشتند. مادر و پدرش خوانندگان تئاترهای موزيکال بودند ولی الکل و بی پولی اونهارو بيکار هم کرده بود . چارلی ميگه يک بار مادرش به خاطر گرسنگی دچار جنون شد و اون رو به تيمارستان بردند و اون و برادر بزرگترش چون سرپرستی نداشتند راهی نوانخانه شدند که چندماهی در اونجا بودند و عذاب کشيدند. همين باعث شد که اين پسر تنها کاری رو که بلد بود و دوست داشت وبه اون افتخار می کرد يعنی آوازخوندن توی تئاتر های موزيکال رو دنبال کرد و بعدها با رفتن به امريکا تبديل به بازيگر سينما شد و ديگه برای خودش مرد معروف و پولداری بود ولی باز هم اون هيبت خنده دار رو فراموش نکرد و کنار نگذاشت. دليلی که می تونم برای اين کار بگم اينه که توی اين هيبت اين امکان براش وجود داشت که حرفهايي رو بزنه که در شرايط ديگه يا امکان اش نبود و يا اين تاثير رو نداشت. فراموش نکن امريکا دهه پنجاه و شصت از نظر سياسي دستکمی از يک ديکتاتوری ترور و وحشت نداشت. دورانی که به نام مک کارتيسم معروف شده(توی اين اينک دنبال کلمه Joseph McCarthy بگرد و مطلب رو از اونجا به بعد بخون ). توی اون دوره هر کسی که کوچکترين علاقه ای به کمونيسم نشان می داد . به عنوان عامل دشمن و حتی جاسوس شوروی مورد بازخواست و بازجويي قرار می گرفت . خيلی ازکارگردانها و هنرپيشه های هاليوود به همين بهانه از گرفتار شدند. فيلم های زيادی مورد تفتيش و سانسور قرار گرفت و تکه پاره شد. اما همونطوری که من و تو امروز احساس می کنيم اين روش فقط به گسترش و رواج کمونيسم در امريکا تاثير مثبت گذاشت چون در دوران رکود اون موقع مردم بيکار و فقير و اکثرا کارگر امريکايي دل خوشی از سرمايه داران و نظام سرمايه داری که اونها رو بيچاره کرده بود نداشتند و خيلی زود جذب هر چيزی می شدند که ادعا کنه اونها رو می تونه نجات بده ( درست همون وضعيتی که بعد از فروپاشي کمونيسم در شوروی پيش آمد ). چارلی توی يکی از فيلم هاش اون رو به خوبی نشون داد صحنه ای که چارلی يک پرچم قرمز( همون پرچم اخطار) رو که از يک کاميون حمل وسايل بزرگ افتاده برمی داره و با سرعت به دنبال اون کاميون راه می افته و مردم هم که اون پرچم رو با پرچم کمونيست ها اشتباه گرفتند به دنبالش راه می افتند وشعار می دهند و شورش بزرگی به راه می افتد!
همين جو و فشارها باعث شد که چارلی بلاخره از امريکا خارج بشه و با خونواده اش به سويس بوند و اقامت کنند ( همون اصل معروف لوشاتليه توی شيمی که می گه سيستم به سمتی حرکت می کنه که فشارهای وارده رو متعادل کنه )جالبه که بی بی سی نوشته بود که اين جو به همراه اتهامات اخلاقي که به او زده بودند حتی باعث شده بود که بيست سال اعطای لقب شواليه به او به تعويق بيفته. .اگه همه اين مطالب رو کنار هم بگذاری می بيني که حرف تو هم کاملا درباره دلقک قصه ما درسته . همه اون کارها برای يک لقمه نونه ولی فقط برای يک لقمه نون نيست اينجا ست . اين همون معنی تلخی که توی کارهای اين آلبوم آقای اصفهانی می شه حس کرد.
به زمين خوردن دلقک يا در اوردن شکلک
واسه اينکه تو بخندي..


مثل رسم شاه و تلخک
مثل رسم شاه و تلخک


کفشاي لنگه لنگه مي پوشه که هي بلنگه..پاي راستش ميگه جفت کن.تا پاي چپش بلنگه....تا پاي چپش بلنگه..واسه نونه ...واسه نونه ....تا به کارش توبخندي.که اگه اينو بدوني تو به دلقک نمي خندي......تو به دلقک نمي خندي..........................................

ياد يک گفتگوی جالب بين چارلی چاپلين و انشتين افتادم . گويا توی يکی از مهمانی های رسمی اين دوتا کنار هم نشسته بودند و داشتند با هم حرف می زدند . انشتين به چارلی می گه : "شما هنرمند بزرگی هستيد . تمام مردم دنيا حرفهای شما رو می فهمند و برای همين هم به شما احترام می گذارند" و چارلی در جواب اش می گه " اتفاقا شما هم دانشمند بزرگی هستيد . هيچ کس حرفهای شما رو نمی فهمه و برای همين هم به شما اين همه احترام می گذارند"

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?