اینم امروز از رو دست هاله کپی کردم:از مصاحبه گنجی با روزنامه روز:
سوال: حالا خداکند که اين طوري نشود، ولي فکر کنيد فردا روزي است که بايد دوباره برگرديد زندان. چه احساسي داريد؟
پاسخ: احساسي ندارم. ما از اول که به اين راه مي آمديم مي دانستيم بازي با مرگ است.حالا هم به صراحت مي گويم ما با ديکتاتوري شخصي روبه رو هستيم. آقا، ۱۵ سال حکومت کرده، مي خواهد مادام العمر هم حکومت کند. من با اين مساله مخالفم و مي گويم دموکراسي با اين حرف سازگاري ندارد. من مي گويم اگر انتخابات آزاد قرار است برگزار شود، اين انتخابات بايد در برابر آقاي خامنهاي باشد. ايشان بايد، نه به عنوان رهبر، بلکه به عنوان رئيس جمهور بيايد در يک انتخابات آزاد شرکت کند، اگر مردم راي دادند، حکومت کند، اگر راي ندادند، کنار برود. من ميدانم گفتن اين حرف در کشور من يعني بازي با مرگ. يعني من بايد مفصل هزينهاش را بدهم. ولي من آگاهانه اين را انتخاب کردم، پايش هم ايستادهام. ديگر نمي دانم چه احساسي بايد داشته باشم. شما هم حرف مرا سانسور نکنيد، هزينهاش را خودم بايد بدهم.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home