نوشی توی کامنت مربوط بهFace Painting نظری داده بود که هر چند خيلی کوتاه بود ولی من رو به فکر فرو برد.واقعيت اش اينه که من فکر می کنم سيستم آموزشی ما برای بچه های( بخصوص زير سن دبستان) خيلی ضعيفه. توی استراليا برنامه های زيادی برای بچه ها در اين سن وجود داره( قصدم اين نيست که يک بهشت خيالي رو براتون تصوير کنم) . البته من نظرم اينه که خود ما هم می تونيم کم کم اين قبيل موضوعات رو توی فرهنگ خودمون وارد کنيم. و حتما نبايد منتظر باشيم که دولت يا يه نفر ديگه بياند و اين کار رو برای ما بکنند(فراموش نکنين که الان نفوذ وبلاگ ها از خونه ها تا مهد کودک و حتی برنامه کودک صدا و سيما هم کشيده شده ). خيلی از اين برنامه های آموزشی رو می شه با هزينه خيلی کمی بوجود آورد.مثلا قسمتی از برنامه های آموزشی کودکان مربوط می شه به شناخت اشکال هندسی مثل مثلث و دايره و مربع و همينطور هرم و استوانه و کره و مکعب و ... که با قوطی نوشابه و پاکت شير و در ظرف آبميوه و ... ساخته شده که چيزهايي نيست که نشه در ايران پيداش کرد اما چيزی که در تقريبا همه اين برنامه ها ملموسه اينه که هدف اين برنامه ها آموزش دادن از طريق بازي کردنه و برای رسيدن به همين هدف معمولا تعدادی از متخصصين دانشگاهی در اين زمينه در تهيه اين برنامه ها مشارکت می کنند که تعدادشون از ليست بلند و بالايي که در انتهای هر برنامه پخش می شه معلومه. از نظر يه بچه اين برنامه ها چيزی نيست جز يکسری بازی و رقص و آواز دستجمعی که خيلی هم جالبه ولی بعد از مدتی پدر و مادر بچه می بينند که چطور بچه شون با همين بازی های ساده شمردن اعداد و حروف الفبا و اشکال هندسی و زندگی حيوانات و ... رو به خوبی ياد گرفته حتی بدون اينکه يک دقيقه سر کلاسی نشسته باشه يا کتابی رو خونده باشه و جالبه که اين مطالب رو به راحتی هم فراموش نمی کنه چون اونها رو با تمام وجودش کشف کرده نه اينکه برای امتحان حفظ کرده باشه و فکر می کنم اين همون چيزيه که به اش می گند يادگيری اکتشافی.
اما يه نکته کوچيکی هم هست که بايد در انتهای اين سخنرانی عريض و طويل بگم اون هم اينه که نبايد فراموش کرد که بچه های هر شهری در دنيا زندگی متفاوتی با بچه های ديگره دارند و همين تفاوت ها ست که تحرک در زندگی رو بوحود می آره (فکر کنيد اگه زندگی همه جا يکجور بود چی می شد؟) ولی اين چيزيه که دو طرفه است يعنی همونطوري که ممکنه يه پدر و مادری در ايران دلشون بخواد که بچه شون در خارج بزرگ بشه و از امکانات و آموزشی اونجا استفاده کنه ممکنه پدر و مادری هم که در خارج اند حسرت اين رو بخورند که چه خوب بود اگه بچه ها شون در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگ و خاله و عمه بزرگ می شدند و مزه نوازش های پدر بزرگ و مادر بزرگ رو می چشيدند.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home