يک بحثي امسال در مورد عيد نوروز و تقارن اش با دهه اول محرم درگرفته که تا به حال هرچي سعي کردم راجع به اش چيزي ننويسم ديدم نمي شه.اين بحث به خودي خودش بحث ريشه داري نيست اما تبعات و نتايجي داره که کمي من را نگران مي کنه. تا حالا چند تا از دوستان ازجمله باباي ژينا,سالک و حامد آقا دربارش مطلب نوشتند.
ادعا نمي کنم که صددرصد حق با منه ولي خوب اين هم يک نظره! تا اينجا هم به اشکالي در موردش برنخوردم اگه شما نظري درموردش داريد خوشحال مي شم بشنوم. بهتر اول با تعريف مسأله شروع کنم. از ديد خيلي ها عيد نوروز يک کارناوال شاديه که هر سال اول بهار راه مي افته و 10-15 روزي هم تعطيله و بعدش کار و شروع دوباره زندگي.از ديد خيلي ها محرم ياد آور سوگواري و عزاداريه براي از دست دادن امام برحقي که نوادهء پيغمبر بود و در جنگي نابرابر بدست دشمنان خدامظلومانه شهيد شد و خاندانش هم متحمل رنج و تعب شدند.اگر کسي متعلق به يکي از اين دو دسته باشد (با کمي تسامح و تساهل البته ) در حاليکه در دسته ديگر نيست يا اصلا جزو هيچکدوم نيست قاعدتا نبايد امسال مشکلي هم داشته باشد . پس اصلا نيازي به توضيحات من نداره. . اما مشکل سر اون گروهيه که جزو هر دو دسته اند آنوقت مسأله اينکه چطور مي شه هم شادي کرد و هم عزاداري کرد؟ چندتايي از دوستان راه حلهايي دادند( که البته راه حل من نيست و من فقط اينجا مي آرمشون که بحث کامل بشه) از جمله اينکه بيايد اين دوتا موضوع رو سبک و سنگين کنيد و بين اونها يکي رو به دليلي که خودتون قبول داريد انتخاب کنيد تا سال ديگه که مشکل حل بشه.يا اينکه لازم نيست اون يکي رو که انتخاب نکرديد حذف اش کنيد بلکه فقط يک کمي کمرنگترش کنيد. و راه حلهاي ديگه اي که اگه بخواهيم طبقه بنديشون کنيم توي اين گروه جا ميگيرند. اما اون تبعاتي که گفتم منو نگران کرده چيه؟
هرکدوم از اين دو گروه سعي ميکنند براي مهمتر جلوه دادن گزينه خودشون دلايلي رو نشون بدهند مثلا اينکه محرم يک ماه مقدسه و شادي کردن در اون حرامه و براي اين حرف هم دلايلي از افرادکوچيک وبزرگ چه واعظ محله و چه روايت هاي پيغمبر و امامان دارند. اما گروه ديگه که فکر مي کنند نوروز يک عيد ملي ايراني هاست تاکيدشون روي مليت و هويت ايراني ماست . پس فکر مي کنند نبايد اين عيد باستاني به خاطر دلايل ديگه حذف و نابود بشه. بلکه بايد اون رو تقويت کرد حتي اگه چيزهاي ديگه رو مسکوت گذاشت يا به بعد موکول کرد.. تا اينجا رو به عنوان مقدمه گفتم تا اين سوال رو بپرسم.: اين افرادي که طبق تعريف اول مسأله هم اعتقادات مذهبي دارند و هم اعتقادات ملي آيا تا حالا با خودشون فکر کردند که دارند هويت ملي و هويت مذهبي خودشون رو روبروي هم قرار مي دهند ؟ و سنگ بناي اين تفکر باطل رو مي چينند که يا بايد ايراني بود و يا اسلامي؟
اما نظر من
: من فکر مي کنم هر دو گروه در بيان عقايدشون يا در درک عقيده مخالفشون کمي افراطي عمل کردند و سعي نکردند واقعيت رو اونطوري که هست ببينند.مثلا در تعريف عيد نوروز فقط اون اخباري مطرح شده که ريشه جشن رو به آيين ميترايسم يا زرتشت بر مي گردونه در حاليکه من هيچ سند و مدرکي نديدم که بگه در اوستا عيد نوروز تقديس شده يا لصلا تعريف شده باشه. اگه شما سندي داريد من مشتاق ديدنشم.بلکه روايت هايي هست که اصل و ريشه نوروز رو به زمانهايي خيلي قبلتر از زرتشت مي رسونه. که سعي مي کنم بعضي هاشون رودر تکميل اين بحث بيارم ولي فعلا به همين يکي بسنده مي کنم که هم معروفه و هم کامل:
معلىبن خنيس از امام صادق (ع)، روايتى را نقل كرده كه در آن ضمن بزرگداشت نوروز، وقايع مختلف تاريخى برنوروز منطبق شده است. ترجمه روايتيادشده از اين قرار است:
معلى بن خنيس گويد: در روز نوروز بر امام صادق عليهالسلام وارد شدم، ايشان فرمودند كه آيا اين روز را مىشناسى؟
عرض كردم: فدايت گردم اين روز، روزى است كه غير عربها (ايرانيان) آن را گرامى داشته و به يكديگر هديه مىدهند، امام صادق، عليهالسلام، فرمودند: قسم به خانه عتيقى كه در مكه هست اين (تعظيم و هديه دادن) ريشه طولانى و قديمى دارد و براى تو آن را توضيح مىدهم تا از آن مطلع شوى، گفتم: اى آقاى من چنانچه اين مطلب را از تو بياموزم براى من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است. حضرت فرمود: اى معلى! نوروز، روزى است كه خداوند در آن از بندگان خويش ميثاق گرفت كه جز او را عبادت و پرستش نكرده و به او شرك نورزند و به فرستادگان و پيامبرانش و نيز ائمه هدى ايمان بياورند. نوروز اولين روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرد و باد در آن وزيدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمين خلق شد. نوروز روزى است كه كشتى نوح بر كوه جودى كناره گرفت و نوروز روزى است كه افرادى كه از خانههاى خود خارج شده و به آزمايش الهى از دنيا رفتند، مجددا به دنيا بازگشتند. در اين نوروز است كه جبرئيل بر پيامبر اكرم، صلاللهعليهوآله، نازل شد و درست در همين روز است كه پيامبر اسلام، حضرت على را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قريش را از بيت الحرام پايين كشيد و آنها را درهم شكست.
نوروز روزى است كه پيامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولايت مؤمنان با حضرت على عليهالسلام بيعت كنند و در همين نوروز بود كه پيامبر، صلاللهعليهوآله، على، عليهالسلام، را به سوى جنيان فرستاد براى او از آنان يعتبگيرد. نوروز روزى است كه براى حضرت على بيعت مجدد گرفته شد و نوروز روزى است كه حضرت على، عليهالسلام، بر اهل نهروان پيروز شد و ذوالثديه را كشت و نوروز روزى است كه قائم ما در آن روز ظاهر مىگردد و بالاخره نوروز روزى است كه قائم ما در اين روز بر دجال پيروز مىشود و او را بر زبالهدان كوفه آويزان مىكند و هيچ نوروزى نيست مگر آنكه ما در آن روز توقع ظهور حضرت حجت، عجلاللهتعالىفرجهالشريف، را داريم چرا كه اين روز، از روزهاى ما و شيعيان ما است كه عجم (ايرانيان) آنرا گرامى داشته ولى شما آنرا ضايع نموديد ...
در مورد محرم هم همينطور نه فقط من بلکه افراد بسيار مطلع تري از من مثل مرحوم مطهري اعتقاد دارند که ما در مورد امام حسين و واقعه کربلا خيلي جا ها راه رو به خطا رفتيم . خود شما قضاوت کنيد آيا فضيلت مراسم عاشورا فقط به گريه انداختن مردم به خاطر آتش زدن خيمه ها يا بستن آب به روي اهل بيت يا قتل فجيع علي اصغر و يا موضوعات ديگري که مورد استفاده وعاظ محترم است؟ ويا فلسفه قيام امام حسين در چيز ديگري است؟ البته شايد من و خيلي هاي ديگر از درکش ناتوان باشيم. مثلا شما چند نفر روضه خواني رو مي شناسيد که اگربه اونها بگوييد براي ما روضه بخوان ولي برو مزدت رو از خود امام بگير دعوتتان رو اجابت کنند.هستند ولي زياد نيستند. آيا تا به حال کسي برايتان گفته قيام حسين پيروز بود ؟ يا همه اصرار به سوگواري در شهادت اش دارند ؟ چطور است از زبان خود امام بشنويم:
....وَخِرْلى فى قَضآئِكَ وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ حَتّى لا اءُحِبَّ تَعْجيلَ ما
و در سـرنـوشـت خود خير برايم مقدر كن و مقدراتت را برايم مبارك گردان تا چنان نباشم كه تعجيل آنچه را
اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ
تـو پـس انـداخته اى بخواهم و نه تاءخير آنچه را تو پيش انداخته اى خدايا قرار ده بى نيازى در نفس من و يقين
وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فيهِ ثارى وَمَـاءرِبى وَاَقِرَّ بِذلِكَ
و ياريم ده بر آنكس كه به من ستم كرده و انتقام گيرى مرا و آرزويم را درباره اش به من بنمايان
عَيْنى اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى
و ديده ام را در اين باره روشن كن خدايا محنتم را برطرف كن و زشتيهايم بپوشان و خطايم بيامرز
وَاَنْتَ مُؤَيِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى وَلَوْلا نَصْرُكَ
مـن از رسـواشـدگـان بودم و تويى كه به يارى خود مرا بر دشمنانم يارى دهى و اگر نبود يارى تو
اِيّاىَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ
من مغلوب شده بودم اى كه مخصوص كرده خود را به بلندى و برترى
...يا مَنْ دَعَوْتُهُ
مـرا بـه ايـمـان هـدايـت كـرد پـيـش از آنـكـه بشناسم طريقه سپاسگزارى نعمتش را اى كه خواندمش
مَريضاً فَشَفانى وَعُرْياناً فَكَسانى وَجـائِعاً فَاَشْبَعَنى وَعَطْشانَ....
در حـال بـيمارى و او شفايم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سيرم كرد و در تشنگى
فَاَرْوانى وَذَليلاً فَاَعَزَّنى وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى وَوَحيداً فَكَثَّرَنى وَغائِباً
و او سـيـرابـم كـرد و در خـوارى و او عـزتـم بخشيد و در نادانى و او معرفتم بخشيد و در تنهايى و او فزونى جمعيت به من داد
فَرَدَّنى وَمُقِلاًّ فَاَغْنانى وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى وَغَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنى
و در دورى از وطـن و او بـازم گـردانـد و در نـدارى و او دارايـم كـرد و در كـمك خواهى و او ياريم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود
وَاَمْسَكْتُ عَنْ جَميعِ ذلِكَ فَابْتَدَاَنى فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ يا مَنْ
و (هـنـگـامـى كـه ) از هـمـه ايـن خواسته ها دم بستم تو آغاز كردى پس از آن تو است حمد و سپاس اى كه
اَقالَ عَثْرَتى وَنَفَّسَ كُرْبَتى وَاَجابَ دَعْوَتى وَسَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ
لغـزشـم را ناديده گرفت و گرفتگى را از من دور كرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبم را پوشاند و گناهانم را آمرزيد
ذُنُوبى وَبَلَّغَنى طَلِبَتى وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَكَ
و به خواسته ام رسانيد و بر دشمنم يارى داد و اگر بخواهم نعمتها
وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لا اُحْصيها يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ...
.من ديگر حرفي براي گفتن ندارم جز اينکه اگرخداوند مقدر کرد که امسال درختان شکوفه نياورند و گلهاي بهاري سبز نشوند من هم بزرگداشت نوروز را نميگيرم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home