از ماجرا های من و نيلوفر
من: نيلوفر برات تعریف کردم که ديروز عصر که از دانشگاه بر می گشتم يه کانگرو رو تو خيابون ديدم؟
نيلوفر: نه!
من: آره کانگروهه راهشو گم کرده بود اول رفت تو حياط يه خونه بعدش هم پريد آن ور خيابون و رفت تو پارک جنگلی.
نيلوفر: بابا مگه کانگرو ها هم می رند دانشگاه?
من : :-)
0 Comments:
Post a Comment
<< Home