قبله اي دارند و ما زيبا نـــــــــــــــگار خويش را
وه كه گر من باز بينم روي يار خويش را
تا قيامت شكر گويم كردگار خويش را
مردم بيگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بيازردند يار خويش را
همچنان اميد مي دارم كه بعد از داغ هجر
مرهمي بر دل نهد اميدوار خويش را
راي راي توست خواهي جنگ، خواهي آشتي
ما قلم در سر كشيديم اختيار خويش را
هر كه را در خاك غربت پاي در گل ماند، ماند
گو دگر در خواب خوش بيني ديار خويش را
عافيت خواهي نظر در منظر خوبان مكن
ور كني بدرود كن خواب و قرار خويش را
گبر و ترسا و مسلمان هر كسي در دين خويش
قبله اي دارند و ما زيبا نگار خويش را
گر مراد خويش خواهي ترك وصل ما بگوي
ور مرا خواهي رها كن اختيار خويش را
درد دل پوشيده ماني تا جگر پر خون شود
به كه با دشمن نمايي حال زار خويش را
دوستان گويند سعدي دل چرا دادي به عشق
تا ميان خلق گم كردي وقار خويش را
ما صلاح خويشتن در بي نوايي ديده ايم
هر كسي گو مصلحت بينند كار خويش را
0 Comments:
Post a Comment
<< Home