بابا و دخترش

بابا و دختراش

Friday, August 01, 2003


هاله عزيز در وبلاگ اش مطلبی رو آورده بود و با مهربانی نظر من رو هم در اينباره پرسيده بود که چون کمی طولانی بود اون رو اينجا می نويسم.

هاله جان سلام
نه من تجربهء زيادی در اين مورد ندارم بجز همون مشاهدات روزمره از مردم بومی و همکلام شدن اتفاقی با یکی دوتا ازنسبتا" متمدنهای اونها و بعضی از اخبار خاص که درباره اونها توی تلويزيون يا مجلات می بينم ولی همونطوری که گفته بودی چيزی که درباره ابوريجين ها توی استراليا مشهوده فقر مادی و فرهنگی اونها ست گرچه که بنظر می آد فرهنگ قديمی اونها که مبتنی بر فرهنگ قبيله ايه فرهنگ جالبی بوده و اعتقادات شون درباره زندگی و مرگ و ... قابل توجه ( حداقل از نظر تحقيقی) ولی اينکه اونها نتونستند / نخواستند با زندگی مدرن کنار بياند و زندگی قبيله ای خودشون رو هم از دست دادند از بيشتر اونها آدم هايي بدون هويت ساخته. تعدادی از اونها درس خونده و تحصيل کرده اند و به مدارج بالای علمی هم رسيده اند ولی بقيه که بقول تو يا دائم الخمر اند و يا گدا اينقدر وجهه اونها رو خراب کردند که وقتی کتی فريمن ابوريجينال مشعلدار المپيک سيدنی شدخيلی ها از تعجب دهن شون باز مونده بود.اين بين انتقاد هايي هم به روش برخورد دولت به خصوص در سالهای پيش و رعايت نکردن حقوق انسانی اونها مطرحه . اما در مورد تفاوت بومياي استراليايي و نيوزيلندی حرف و حديث زياده ولی از نظر من وضعيت فعلی اين دو گروه به خوبی نشون دهنده نتيجه برخورد فرهنگ ها و تمدن ها (میارزه بومی ها و مهاجرين در استراليا ) و همکاری فرهنگ ها و تمدن ها ( همکاری بومی ها و مهاجرين در نيوزيلنده )


راستی از مسافرتت به نيوزيلند نوشته بودی . حق با توه زندگی در اوکلند در مقابل زندگی مدرن و پر هياهوی سيدنی اصلا به چشم نمی آد ولی من يکی از بهترين خاطراتم رو از مسافرت به نيوزيلند دارم مناظر قشنگ و طبيعی و آب و هوای بهاری و فرصت مناسبی که برای خستگی در کردن از کارهای روزانه نصيب ما شده بود باعث شد که به من و نيلوفر و مامانش خيلی خوش بگذره . يادمه که خيلی چيز ها برای ما حالت سوپرايز داشت (به خدا کلمه فارسی که همونقدر مفهوم رو برسونه يادم نمی آد ) مثلا يادمه که با کشتی رفته بوديم بهDevonport و همينجوری که مشغول گشت و گذار بوديم رسيدم به يک کوه نجندان بلند و سر سبز اول قصد نداشتيم سراغ اش بريم ولی وقتی رفتيم بالای اون کوه قشنگ ترين منظره ای که از اوکلند و اون اطراف می شه ديد رو ديديم ( يادمه که حدود 2 حلقه فيلم 36 تايي اونجاها گرفتيم) عين همين ماجرا توی ويلينگتن هم تکرار شد وقتی که با Cable Car رفته بوديم برای ديدم موزه اش ناخودآگاه تصميم گرفتيم که پياده از طرف ديگه کوه بيايم پايين که باورم نمی شد اينقدر جای قشنگی توی دنيا وجود داشته باشه وقتی هم به تمام فيلم های دوربين مون رو تموم کرديم تازه رسيديم به باغ گل ها و ناچار شديم با دوربين فيلم برداری از اونجا ها عکس بگيريم. خلاصه خيلی برای من جالب بود .هاله جان نمی دونم دفعه پيش چه موقعی از سال رفته بوديد نيوزيلند ولی توصيه می کنم يکبار ديگه که فرصت اش رو داشتيد يک سری بزنيد امیدوارم اين دفعه ازش خوشتون بياد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?