بابا و دخترش

بابا و دختراش

Wednesday, May 01, 2002

پا شدم که برم خونه که يک دفعه چشمم افتاد به پنجره محل کارمون! ديدم يک باروني مي باريد که نگو . همين يک ساعت پيش بيرون بودم هيچ خبري نبود حالا آسمون همچين سفيد شده انگار قرار يک سال بباره
خوب حالا حداقل بايد ساعتی صبر کنم تا از شدت اش کم بشه . منکه حال خيس شدن ندارم ! برم يک کمي کارهاي عقب مونده رو جابجا کنم. شما هم اگه خواستيد چشم انداز اين قسمت از شهر را که از اينجا ديده مي شه ببينيد اينها رو کليک کنيد:






















0 Comments:

Post a Comment

<< Home

| مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin


My blog is worth $11,855.34.
How much is your blog worth?