لطفا اين مطلب را تا به آخر بخوانيد و بعد در بارهاش نظر بدهيد(اگر خواستيد من را هم از نظرتان مطلع كنيد)
بياييد با هم رفاقت و محبت و همزيستي مسالمت آميز را در بستري عاري از آلودگي تجربه كنيم.بياييد با هم مودب گفتگو كنيم.همديگر را به مهر خطاب كنيم و دست هم را بگيريم تا بلاگستانمان را بسازيم
اينها حرفهايي بود كه امروز در وبلاگ سكوت( يا همان نشاط) خواندم . حرفهايي بود كه از دل بر ميآمد و لاجرم هم بر دل مينشست.مطمين نيستم ولي شايد ايشان هم مثل من از خواندن برخي از مطالب سايت هاي ظاهرا ادبياتي ! به اين نكته رسيده باشند اما آنچه كه حتمي است اين است كه تجربه وبلاگ نويسي فارسي تجربه نويي است و مثل هر تجربه ديگري در ابتدا عده زيادي را جذب خواهد كرد اما زياد نخواهند بود كساني كه آنرا تا به آخر همراهي كنند!(كما اينكه تا همين حالا هم دوستان زيادي از اين مجموعه رفتهاند و الان فقط اسمي در يك ليست صدوچند نفرهاند) .اين ما هستيم كه سرنوشت اين تجربه را رقم ميزنيم اين ما هستيم كه مسول موفق يا ناموفق بودن آن هستيم. نوشتههاي امروز ما خط سير و نقطه پايان آن را تعيين ميكند .وبلاگهاي فارسي برخلاف انواع ديگر از يك نوع وابستگي به هم برخوردارند يعني سرنوشت همه به هم گره خورده شايد اولين رشتهاي كه آنها را به هم پيوند ميداد ليست وبلاگ هاي فارسي سايت آقاي درخشان و سايت خاطرات بود ولي اتفاقات و مباحثات و ... وابستگيها را از انحصار اين رشتهها درآورد و ابتدا يك خانواده وسپس يك مملكت را بوجود آورد! . امروز همه ما بايد نسبت به سرنوشت خودمان احساس مسوليت كنيم و همانطور كه يكي از دوستان به حق از اشكالات املايي در نگارش ديگر وبلاگها خرده گرفته بود چه اشكالي دارد اگر به يكديگر به خاطر نوشته هاي خلاف ادب و مهر و ... تذكر دهيم؟ واضح بگويم من از نوشته هاي پر از فحاشي - سرتاسر الفاظ ركيك و دشنام برخي از اين وبلاگ ها شديدا ناراحتم. من نميدانم اينان به چه حقي به خودشان اجازه نوشتن اينها را ميدهند. آيا قلم را نزد اينان حرمتي نيست؟ اگر آزادي بيان تنها مستمسك ايشان است بايد بگويم كه من هم از جمله مدافعان آزادي بيانم همين چند روز پيش براي دوستي نوشتم كه از ديد من وبلاگها همان دفترچههاي خاطرات شخصياند و اگر به ما اجازه داده شده كه انها را بخوانيم دليل نميشود كه اجازه داشته باشيم به آنها انتقاد هم بكنيم ولي وقتي ميبينم بعضي از اين فحش-نوشته ها فقط براي خوانده شدن توسط ديگران نوشته شده اند نميتوانم بيتفاوت بنشينم چون اين تيشهاي است كه بالا رفتن آن فقط قطع شدن رشته حيات وبلاگ نويسي فارسي را در پي دارد!
آنهايي كه مدتي در خارج از ايران بوده اند به خوبي معني آزادي و حد وحدود آن را در جوامع اينجا ديدهاند. چند نفر از آنها به خاطر دارند كه كسي مست و لايعقل در خيابان بساط عربده كشي و دشنام گويي به راه انداخته باشد و پليس في الفور به دنبالش نيفتاده باشد؟آيا آزادي مجوزي براي اينگونه كارها بوده ؟ هيچ با خود فكر كردهايم كه چرا برنامههاي تلويزيوني در اينجا به انواع طبقهبندي هايي دقيق مزين شده و حتي ساعات نمايش بعضي از برنامهها را به ساعات خاصي محدود كرده اند؟ هيچ شده كه شما را با لباس نامناسب در يك مهماني رسمي راه داده باشند؟ سوالاتي از اين قبيل كم نيستند وثابت ميكنند هيچ جامعهاي آزادي را آنگونه كه به غلط تبليغ ميشود به معني هركاري كه دلت ميخواهد بكن نميشناسد و نميپذيرد! و اصولا هر جايي آداب و رسومي خاص خودش را دارد شما نميتوانيد برهنه در يك مهماني رسمي شركت كنيد همانطوري كه كت و شلوار و كراوات لباس مناسب استخر نيست ! اطاق خواب رسم و رسوم خودش را دارد همانطور كه توالت (كه اتفاقا وجودش در هر خانهاي لازم است ) براي كار ديگري است. اگر فكر ميكنيد اينجا محلي براي نوشتن از خوبي هاو ... است و ميتواند محلي براي پيشرفت علمي و اعتلاي فرهنگ ايراني باشد پس هوش سرشار و استعداد خدا داديتان را به كار بگيريد و كاري بكنيد كارستان. اما اگر فكر ميكنيد كه اين محلي براي عربدهكشي و فحاشي و ... است زودتر بگوييد تا ما رختمان را از اين ويرانه بيرون بكشيم ! يا علي مدد.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home